سرمقاله نشریه عصیان
شماره ۷۳
به یاد ریحانه جباری و زهرا نویدپور
در اکتبر 2017 با افشاگری “رز مک گوان” بازیگر سینمای هالیوود علیه “هاروی واینستاین” تهیه کننده هالیوود در مورد آزار جنسی، زنان زیادی سکوت را شکستند و از آزار و اذیتهای جنسی که در طول زندگی از سوی مردان دیده بودند حرف زدند. جنبش “من هم” (me too) شکل گرفت، ابعاد جهانی پیدا کرد و میلیونها نفر اعم از زن و مرد به آن پیوستند. در آنزمان، با این جنبش در ایران همراهی نشد. شاید فضای محافظه کار سیاسی –اجتماعی جامعه ایران، نبود قانون در دفاع از قربانی، تسلط سنت و دین و تابو بودن این قضیه در عرف و تفکر غالب در جامعه، سد اصلی در شکستن این سکوت بود.
اما حالا از یکماه پیش مشابه این اتفاق در ایران هم رخ داده است. دختران یک دبیرستان از آزار جنسی دبیر زیست شناسی شان به نام ظهریان افشاگری کردند. کیوان اماموردی دومین فردی است که خیلیها از آزار و اذیت جنسی او پرده برداشتند. بعد از افشاگری با هویتهای ناشناس، افراد زیادی با هویت واقعی بعد از سالها سکوتشان را شکسته اند و از جزئیات آزارهای جنسی و تجاوز که در محیط کار، خانواده، دانشگاه، خیابان، تاکسی، زندان و … بر آنها وارد شده، از خشم، ترس و نفرت توام با حس تحقیر و فرودست بودن و از آسیبهای روحی بعد از این اتفاقات سخن گفتند. نام افراد معروف و سلبریتیهای زیادی در لیست آزاردهنده ها دیده میشود.
قربانیان تجاوز و آزار جنسی عمدتا و اکثریت زنان هستند. اما در این بین دو دسته دیگر هم وجود دارند که بخشی از قربانیان هستند. پسرانی که در کودکی و نوجوانی مورد آزار و تجاوز قرار گرفته اند و افرادی که در طیف ال.جی.بی.تی.کیو قرار میگیرند. تمرکز این مقاله بر زنان و موقعیت آنها است، ولی در چگونگی پیشبرد و مختصات جنبش و اهداف مبارزه برای حل این معضل اجتماعی تفاوتی میان جنسیت یا گرایش جنسی قربانیان تعرض و تجاوز وجود ندارد.
آزار و تهاجم جنسی، معضلی بسیار شایع با ابعادی جهانی و به قدمت هزاران سال است. خیزش مجازی در شکستن سکوت علیه این معضل که حالا به روزنامه و رادیو تلویزیون و شکایت از متجاوزین رسیده، در حقیقت یک مقوله اساسی از تضاد و شکافی است که در جوامع طبقاتی وجود داشته و دارد. یعنی ستم بر زنان. یکی از مهمترین ستونهای روابط قدرت در جامعه طبقاتی، رابطه قدرت میان زن و مرد است که ستم بر زنان را شکل میدهد. رابطه قدرت به معنی تسلط و فرادست بودن مردان بر زنان در رابطه اجتماعی بین آن دو است که از خصوصیات جامعه طبقاتی مردسالار است.
چند نکته قابل تامل
اولین نکتهای که در این اتفاق آزارجنسی انحراف محسوب میشود و اهمیت دارد که به آن توجه شود، فردی دیدن تجاوز و برخورد با مردان منفرد است. این رفتارهای فردی بدون آنکه به طور روزمره و سیستماتیک در هر گوشه و فضای جامعه تحت حمایت و حفاظت نهادهای حاکم باشند، امکان تداوم ندارند. تا وقتیکه به این نتیجه نرسیم، نمیتوانیم این حکایت رنجها را بخشی کلیدی از مساله زنان بدانیم و در جهت درست برای مبارزه ریشه ای قدم بگذاریم. وقتی به نقش و همدستی نهادهای حاکم پی ببریم، شروع به زیرسوال کشیدن فرهنگ حاکم میکنیم. این افشاگریها عادلانه است و بایدمورد حمایت هر انسانی قراربگیرد و افراد متجاوز هم باید مجازات شوند، ولی هرکس در مواجهه با آن باید این سوال را از خود بپرسد که ما در چه جامعه و سیستمی زندگی میکنیم که این فرهنگ جنسیتی و فرودستی زنان را (باز)تولید و حفظ میکند؟ این چه جامعهای است که از هنرمند و استاد دانشگاه و نویسنده تا معلم و ناظم و جامعه شناس و وکیلش متجاوز هستند؟
دومین مورد قابل توجه این است که خشونت جنسی انواع مختلف دارد. متلک گفتن در خیابان، نگاه هیز مردها در هرجا، چتهای ضدزن و سکسیستی با تجاوز و دست درازی به بدن زنان و…. همگی خشونت جنسی محسوب میشوند. میان انواع مختلف این خشونت تمایزی وجود دارد و این تمایز تنها بعد حقوقی ندارد. مسلما این تمایز به معنی کم اهمیت دادن به هر شکل از این آزارها نیست. اینها همه از فرهنگی می آیند که بدن زن را ملک طلق مردان و مایملکی برای استفاده و آزار میدانند. ولی افرادی هستند که در موقعیت یا در جایگاه اجتماعی قراردارند که قدرت کنترل زندگی و شغل دیگران را دارند و از این قدرت به طور سیستماتیک برای پیشبرد و جاانداختن الگویی از آزار، سرکوب و ارعاب جنسی استفاده میکنند. مثل کارفرماها، استادان دانشگاه، نمایندگان مجلس، هنرمندان سرشناس، وزیر، بازجو و قاضی و …. . اگر هدف تغییردادن کلیت این فرهنگ و در واقع متوقف کردن آن است و نه صرفا انتقام جویی فردی، آنگاه باید حدی از تمایز گذاشته شود.
سومین مورد که برخوردی بسیار زن ستیزانه است و درسلسله افشاگریهای اخیر ایران زیاد دیده میشود ومیتواند باعث به بیراهه رفتن و ضعیف شدن جنبش، گم شدن موضوع اصلی و ضربه بیشتر به قربانیان شود، این است که مخاطبان، زنان قربانی را به دلیل پذیرفتن دعوت مردان یا به دلیل پوشش و … مقصرمیدانند. این هم بخشی از فرهنگ و تفکر مرد-پدرسالارانه است که زنان را اغواگر، عامل تحریک مردان و جنس دوم میداند. مهر پررنگ مردسالاری و اسارت زنان در تک تک نظرات و تراوشات ذهنی این افراد وجود دارد. افرادی که نقش زنان را ابزار تامین سکس حتی در روابط روزمره اجتماعی میدانند.
همانطور که هر دختر و زنی در طول عمر خود از آزار و تهاجم جنسی لطمه میخورد، هر پسر و مردی هم به درجات مختلف، از همان سنین کودکی با فرهنگ حاکم تعلیم دیده و این فرهنگی است که به طور مداوم، برتری طلبی مردانه را در شکلهای بینهایت متنوع تشویق و تقویت میکند، از آن حمایت کرده و تبدیل به امر معمول میکند: از جوکهای «سکسیستی» و پورن و شکلهای مختلفی از آزار کوچک گرفته تا تهاجم فیزیکی و تجاوز، اِعمال قدرتِ بالا برای تحقیر، منکوب، از بین بردن و انسان زداییِ زن. همۀ ما در حال غرق شدن در این فرهنگ گندیده هستیم. ما باید با تبارز این معضل در پسران و مردان، همه پسران و مردان که از کودکی با پدرسالاری جامعه بزرگ شدهاند، پسران و مردانی که افراد محبوبمان نیز در میان آنها هستند (پدران، دوست پسرها، شوهران، برادران، بهترین دوستان) مبارزه کنیم. حواسمان باشد که نسبیتگرا نباشیم. یعنی دو معرفت شناسی برای کسانی که دوستشان داریم و آنها که دوستشان نداریم نداشته باشیم. برادر و پدر ما میتواند آزارگر زنان دیگر باشد.
احتمالا کمتر زنی در دنیا وجود دارد که تجربه آزار جنسی و تعرض را نداشته باشد. این عصیان شکست سکوت، برحق و عادلانه است. باید از آن حمایت کرد، تشویق کرد که گسترش یابد و علیه ضد حمله ها از آن دفاع کرد.
وظایف و مطالبات ما
وظیفه ما فعالین زنان و همه کسانی که دغدغه شان مبارزه با هر شکل از ستم است، این است که به این پرسش دامن بزنند که ریشه این معضل چیست و راه حل آن کدام است؟ ما برای این موضوع خاص مبارزه میکنیم و مطالبه مان که توقف فرهنگ تجاوز و تعرض است را جلو میگذاریم، ولی در عین حال تلاش میکنیم اشکالات و نقاط ضعف را که خاصیت هر جنبش است شناسایی کرده و از آن گسست کنیم. این افشاگری ها عالی است، اما اگر مبارزه به افشای افراد متجاوز محدود شود و به سمت ضدیت با تمام قوانین نابرابر و ضدزن و مبتنی برشریعت که در قانون اساسی، مدنی و مجازاتهای اسلامی مدون است و محور تجاوز به زنان است، نرود، حکومت قادر خواهدشد که با ژستهای قضایی اش مبارزه را محدود کرده، به سمت غلط سوق دهد و دست آخر خفه کند. افراد متجاوز دستگیر شده توسط همان دستگاه قدرت و همان قوانینی محاکمه میشوند که زنان توسط آن سرکوب میشوند. رژیم با مجازات کردن این افراد در چارچوب قوانین نظام خودش در واقع این چارچوب و سیستم را که مسئول سرکوب و مجازات زنان است، تقویت خواهدکرد. فراموش نکنیم که این حکومت در تمام سالهای دهه شصت برای درهم شکستن زنان زندانی سیاسی به اشکال مختلف آنها را مورد آزار جنسی قرار میداد و بر مبنای شریعت به دختران باکره قبل از اعدام، تجاوز می کرد. هنوز دختران خیابان انقلاب در زندان هستند ویا به خاطر تهدیدها از کشور خارج شده اند. صرفا به خاطر اینکه علیه حجاب اجباری اعتراض کردند. چطور چنین حکومتی که هر ثانیه به روح و جسم زنان تجاوز میکند میتواند متجاوز را محاکمه کند؟ راه حل این تناقض در کلیت خود فقط یک چیز است: مبارزه علیه تجاوز مردان باید به مبارزه علیه همه شکلهای ستم بر زن گسترش بیابد. بر بستر این کلیت و گسترش جسورانۀ آن، از وکلای سکولار و ضدرژیم میخواهیم که قدم جلو بگذارند و رهنمود بدهند که در چنین شرایطی که ما دارای هیچ قدرت سیاسی نیستیم، چگونه میتوانیم آیینهای دادرسی مردمی را برای عدالتخواهی پیش ببریم؟ ما نه قوه قضاییه داریم و نه اجرائیه. اما صدای خود را و قدرت تاثیرگذاری بر افکار عمومی و فرهنگ و ارزشهای همگانی را داریم و باید آن را پیگیری کنیم. ما در عرصه حقوقی نمیخواهیم به سطح دشمن مان که جمهوری اسلامی است سقوط کنیم. میخواهیم بر مبنای اصول و آئین های دادرسی و دادخواهی که شایسته نام «مردم» است پیش برویم و اطمینان داریم که وکلای مردمی میتوانند این اصول را منسجم و فرموله کنند و بگویند که در چنین شرایطی چطور میتوان حقوق متهم و مجرم را هم رعایت کرد و قبل از علنی کردن اسامی مجرمین، اسناد و مدارک و ادله کافی علیه آنان جمع آوری کرد و با حمایت وکلا، قربانیان جسورانه قدم جلو بگذارند و ادعاهای خود را طرح کنند.
همچنین ما در مقابل مجازات اعدام برای متجاوزین میایستیم و خواهان لغو کامل اعدام هستیم.
افق هایمان را به پرواز در بیاوریم
همه ما هر بار با شنیدن و خواندن هر تجربه ای خشمگین شدیم، تحقیر را احساس کردیم و تجارب خودمان از آزارها برایمان تازه شد. اما برای اینکه خشم و تنفرمان را به آگاهی اجتماعی و نیرویی موثر برای تغییر وضعیت موجود تبدیل کنیم، چاره ای نداریم جز اینکه به مصاف این شکل از ستم برویم. مصافی که فقط یک راه جلوی ما قرار میدهد. درهم شکستن آن و چیزی نو جای آن گذاشتن.
این جامعه برای خلاص شدن از مناسبات ارتجاعی، کهنه وعقب مانده نیاز به انقلاب اجتماعی دارد که بتواند مناسبات زن و مرد را دگرگون کند. جامعه ای که در آن رابطه زن و مرد و حق انتخاب جنسیت بر پایه ارزشهای انسانی استوار باشد. این انقلاب موضوعی مربوط به فرداهای دور نیست. مسیر این انقلاب با مبارزه علیه هر گونه ستم و استثمار جنسیتی سنگفرش شده است. هر گزارش از تعرض، تجاوز و خشونت جنسی نهیبی است بر ضرورت این انقلاب. خیزش شکستن سکوت اگر در خود نماند و فقط به اهداف کوچک بسنده نکند، میتواند بخشی از انقلاب اجتماعی باشد. ما برای جهانی مبارزه میکنیم که همه زنجیرها شکسته شوند. جایی که زن، مرد و جنسیتهای مختلف با هم برابرهستند.
رهایی زنان با رهایی کل بشریت درهم تنیده است. بدون رهایی کامل زنان از شکلهای خاص و رایج ستم که هر روزه با آن مواجه میشوند، صحبت از رهایی بشریت بی معنی است. مبارزه برای رهایی زنان میتواند به عنوان یک مولفۀ حیاتی باشد از مبارزه کلی برای غلبه بر کلیۀ تمایزات طبقاتی، کلیۀ روابط تولیدی که این تمایزات از آن سرچشمه میگیرند، کلیۀ نهادهایی که این روابط را حفاظت و نگهبانی می کنند (از جمله ستم بر زن در تمام سطوح جامعه) و کلیۀ افکاری که از درون اینها بیرون آمده و اینها را تقویت میکند.
ما، صدا، تجارب و زخم هایمان را با همه انسان ها در سراسر دنیا از هند، مراکش، ترکیه، امریکای لاتین، اروپا و … به اشتراک میگذاریم. از همه کسانی که قربانی تجاوز یا تعرض جنسی بودهاند و تاکنون به این جنبش نپیوسته اند، میخواهیم که سکوت نکنند و این تابو را بشکنند. هنوز تجارب زیادی است که خاموش مانده است. این صداها باید از سطح شبکه های اجتماعی و رسانه ها و دانشگاه و قشر روشنفکر فراتر رود و به میان توده های وسیع مردم در سطح جامعه برسد. آنهایی که صدا و رسانه و شبکه ندارند. از همه جنبشهای اجتماعی میخواهیم که صدای مردم و این شکل خاص از ستم باشند و آنرا تبدیل به یک کارزار اعتراضی علیه کلیت سیستم ستم، سرکوب و تجاوز کنند.
۱. ریحانه جباری به دلیل دفاع از خود در مقابل اقدام به تجاوز مرتضی سربندی، کارمند وزارت اطلاعات ، پس از ۷ سال زندان در سوم آبان ۱۳۹۳ به اتهام قتل غیر عمد، اعدام شد.
زهرا نویدپور، اهل ملکان زنجان، از تجاوز و آزار و اذیت جنسی سلمان خدادادی نماینده مجلس این شهر افشاگری کرد. جسد او در ۱۶ دی ماه ۹۷ در خانه مادرش پیدا شد.
۲. بنا بر روایات افراد مختلف، او فارغ التحصیل رشته باستان شناسی از دانشگاه هنر تهران بوده و در اطراف دانشگاه کتابفروشی داشته است.