نفی عزیز درود. سیرتطور جنبش چپ زیر پوست دیکتاتوری را تحت شرایط داخلی و خارجی زمان خودش را به خوبی بیان کردی. اما در همین شرایط و دوره جنبش مذهبی از کوتای ۲۸ مرداد که پا به پای چپ که سرکوب و متلاشی میشه، مذهبی های موافق کودتا و شاه و سلطنتت با حمایت رژیم تقویت شده بودند تا در چارچوب جنگ سرد مخالفت با شوروی و رشد کمونیسم در داخل مبارزه کنند. در مرحله رادکالیسم هم در جنبش مذهبی زائیده میشه تا بلاخره به دوشاخه سنتی و رادیکال (خمینیسم) تقسیم می شود ، وقایع پانزده خردا و ترور منصور و پیداش مجاهدین هم محصول همین این دوره هستند. ملی و ملی مذهبی ها هم از کانال رسمی و غیر رسمی فعال می شوند. ترسیم این شرایط برای درک بیشتر و ریشه های رشد و برتری و تصاحب نهائی قدرت توسط خمینی ، برای شناخت وپیدایش سازمان و جریانات مختلف مهم هستند. نکته دوم اینکه: منهم از سال ۵۶ از قصر به بند چهار اوین منتقل.شدم روز بعد متوجه شدم که مذهبی ها در طبقه بالا و چپی ها در طبقه پایین هستند( شاید سمبلیک بود ) وقتی که نوبت آنها شد که به حیاط بیایند و ما از پشت پنجره ناظر آنها بودیم، به تدریج ، منتظری، رفسنجانی، لاهوتی،کهروبی و بقیه آخوند های ریز و درشت را شناختیم. تا اینکه در ۱۵ شهریور ۵۷ که آنها از طریق لاهوهتی و از طریق من که در زندان قصر با ایشان آشنا بودم از ما تقاضا کردند که نوبت صبح هوا خوری مارا برای نماز عید فطر بگیرند .من هم با رفقای چپ هوادار ، کنفدراسیون ، مجاهد درون بند تقاضا را طرح کردم ، اکثرا موافق بودند . آنها نیز روز ۱۵ شهریور صبح نماز جماعت را با زعامت منتظری در حیاط بند چهار اوین برگزارکردند . طبق روال گذشته در زندان قصر که ارتباط با مذهبی ها داشتیم انجام گرفت . در جسن و مراسم همدیگر شرکت و یا تبادل نظرداشنیم . گاهی هم همکاری موقت در مقابل فشار پلیس زندان داشتیم . از طرف دیگر با توجه به کسب اخبار مختلف از شروع جنبش که از طریق خانواده ها ، اطلاعات و کیهان و رادیو هم بر اساس جیموکراسی از زندان گرفته بودیم مرتب همه به رادیو مسکو و بی بی سی فارسی گوش میدادیم و اوضاع را روزانه بر اساس اخبار جدید شرایط را بررسی و تحلیل می کردیم . ما چپ ها که اکثرا هواداران فدائی بودند به این نتیجه رسیده بودیم که جنبش تا آن زمان تحت رهبری خرده بورژوازی و رهبری ملیون است. بنابراین کجنکاو بودیم که مذهبی ها ا جه می گویند. بنابراین ۱۵ نفر از ما جپها برای این منظور از طریق لاهوتی به طبقه بالا برای گفتگو رفتیم. وقتی ما ۱۵ نفر به بالا رفتیم مورد استقبال کرم آنها در اتاق بزرگی که داشتند قرار گرفتیم و با هم دست دادیم و رو بوسی کردیم از جمله با منتظری ، لاهوتی، رفسنجانی کههروبی و غیره ما یک سمت و آنها سمت دیگر اتاق نشستیم. ما خودمان را معرفکردیم که چپ وهوادر چه جریانی هستیم ، چقدر حبس گرفته و داریم. آنها هم به همین شیوه خودشان را معرفی کردند. سئوال را من از منتظری پرسیدم و گفتم شما اوضاع را چگونه می بینی و چرا کشور های مسلمان عربستان و کویت و غیره همچنان دارند از شاه حمایت می کنند؟ ایشان گفتند که شاه و رژیمش طاغوتی ( اولین بار شنیدم ) و ظالم هستند ، مردم دیگر خسته شده و اورا نمی خواهند. این کشور ها هم اسما مسلمان هستند و ای نوکر آمریکا هستند. رفسنجانی حرفش را قاپید و تحلیلی نیمه طبقاتی از شاه کرد و غارت ثروت ملی و حامی اسرائیل و دشمن مردم فلسطین و غیره. او اشاره کرد نقل قول ( اگر این جنبش پیروز شود و یک حکومت ملی سر کار بیاید ، هیچوقت ارتشش را برای سرکوب انقلابیون سفارش نمی فرستد . واقعیت این است که بخشی از رهبری معروف مذهبیون داخل زندان تا ۱۷ شهریور ماه مهد من در اوین پودم اصلا به حکومت اسلامی فکر نمی کردند. اینها بعد از کنفرانس گوادالوپ و تبانی با خمینی بود که غرب تصمیم گرفت شاه را پیش پای خمینی ذبح اسلامی کند و استراتژی کمر بند سبز را پیش ببرد و ایجاد حکومت اسلامی مسجل شد. نکته من این بود که سازمان ما از رهبران توانایش ، محروم شده، کادر ها و سازمانش در اثر ضربات جهت دار ساواک تقریبا منهدم شده بود . علیرغم ورود کادر های زندانی و جدید ، توان تحلیل و سیاستگذاری و استراتژی و تاکتیک های نوین نداشت و در مقابل سیاست های پیچیده غرب و رهبری مذهبی نتوانست دچار انشقاق نشود و هر جناحی به بخشی از حقیقت چسبیدند و انشعابات مختلف را ایجاد کردند . اکثریتت برای جوابگوی به رهبری و تحلیل های آن پیوست و در نهایت دنباله رو حزب توده و جمهوری اسلامی غرب ساخته شد و هنوز هم پای نقی جان باز هم از کار بسیار ارجمندت سپاسگزارم.
نفی عزیز درود. سیرتطور جنبش چپ زیر پوست دیکتاتوری را تحت شرایط داخلی و خارجی زمان خودش را به خوبی بیان کردی. اما در همین شرایط و دوره جنبش مذهبی از کوتای ۲۸ مرداد که پا به پای چپ که سرکوب و متلاشی میشه، مذهبی های موافق کودتا و شاه و سلطنتت با حمایت رژیم تقویت شده بودند تا در چارچوب جنگ سرد مخالفت با شوروی و رشد کمونیسم در داخل مبارزه کنند. در مرحله رادکالیسم هم در جنبش مذهبی زائیده میشه تا بلاخره به دوشاخه سنتی و رادیکال (خمینیسم) تقسیم می شود ، وقایع پانزده خردا و ترور منصور و پیداش مجاهدین هم محصول همین این دوره هستند. ملی و ملی مذهبی ها هم از کانال رسمی و غیر رسمی فعال می شوند. ترسیم این شرایط برای درک بیشتر و ریشه های رشد و برتری و تصاحب نهائی قدرت توسط خمینی ، برای شناخت وپیدایش سازمان و جریانات مختلف مهم هستند. نکته دوم اینکه: منهم از سال ۵۶ از قصر به بند چهار اوین منتقل.شدم روز بعد متوجه شدم که مذهبی ها در طبقه بالا و چپی ها در طبقه پایین هستند( شاید سمبلیک بود ) وقتی که نوبت آنها شد که به حیاط بیایند و ما از پشت پنجره ناظر آنها بودیم، به تدریج ، منتظری، رفسنجانی، لاهوتی،کهروبی و بقیه آخوند های ریز و درشت را شناختیم. تا اینکه در ۱۵ شهریور ۵۷ که آنها از طریق لاهوهتی و از طریق من که در زندان قصر با ایشان آشنا بودم از ما تقاضا کردند که نوبت صبح هوا خوری مارا برای نماز عید فطر بگیرند .من هم با رفقای چپ هوادار ، کنفدراسیون ، مجاهد درون بند تقاضا را طرح کردم ، اکثرا موافق بودند . آنها نیز روز ۱۵ شهریور صبح نماز جماعت را با زعامت منتظری در حیاط بند چهار اوین برگزارکردند . طبق روال گذشته در زندان قصر که ارتباط با مذهبی ها داشتیم انجام گرفت . در جسن و مراسم همدیگر شرکت و یا تبادل نظرداشنیم . گاهی هم همکاری موقت در مقابل فشار پلیس زندان داشتیم . از طرف دیگر با توجه به کسب اخبار مختلف از شروع جنبش که از طریق خانواده ها ، اطلاعات و کیهان و رادیو هم بر اساس جیموکراسی از زندان گرفته بودیم مرتب همه به رادیو مسکو و بی بی سی فارسی گوش میدادیم و اوضاع را روزانه بر اساس اخبار جدید شرایط را بررسی و تحلیل می کردیم . ما چپ ها که اکثرا هواداران فدائی بودند به این نتیجه رسیده بودیم که جنبش تا آن زمان تحت رهبری خرده بورژوازی و رهبری ملیون است. بنابراین کجنکاو بودیم که مذهبی ها ا جه می گویند. بنابراین ۱۵ نفر از ما جپها برای این منظور از طریق لاهوتی به طبقه بالا برای گفتگو رفتیم. وقتی ما ۱۵ نفر به بالا رفتیم مورد استقبال کرم آنها در اتاق بزرگی که داشتند قرار گرفتیم و با هم دست دادیم و رو بوسی کردیم از جمله با منتظری ، لاهوتی، رفسنجانی کههروبی و غیره ما یک سمت و آنها سمت دیگر اتاق نشستیم. ما خودمان را معرفکردیم که چپ وهوادر چه جریانی هستیم ، چقدر حبس گرفته و داریم. آنها هم به همین شیوه خودشان را معرفی کردند. سئوال را من از منتظری پرسیدم و گفتم شما اوضاع را چگونه می بینی و چرا کشور های مسلمان عربستان و کویت و غیره همچنان دارند از شاه حمایت می کنند؟ ایشان گفتند که شاه و رژیمش طاغوتی ( اولین بار شنیدم ) و ظالم هستند ، مردم دیگر خسته شده و اورا نمی خواهند. این کشور ها هم اسما مسلمان هستند و ای نوکر آمریکا هستند. رفسنجانی حرفش را قاپید و تحلیلی نیمه طبقاتی از شاه کرد و غارت ثروت ملی و حامی اسرائیل و دشمن مردم فلسطین و غیره. او اشاره کرد نقل قول ( اگر این جنبش پیروز شود و یک حکومت ملی سر کار بیاید ، هیچوقت ارتشش را برای سرکوب انقلابیون سفارش نمی فرستد . واقعیت این است که بخشی از رهبری معروف مذهبیون داخل زندان تا ۱۷ شهریور ماه مهد من در اوین پودم اصلا به حکومت اسلامی فکر نمی کردند. اینها بعد از کنفرانس گوادالوپ و تبانی با خمینی بود که غرب تصمیم گرفت شاه را پیش پای خمینی ذبح اسلامی کند و استراتژی کمر بند سبز را پیش ببرد و ایجاد حکومت اسلامی مسجل شد. نکته من این بود که سازمان ما از رهبران توانایش ، محروم شده، کادر ها و سازمانش در اثر ضربات جهت دار ساواک تقریبا منهدم شده بود . علیرغم ورود کادر های زندانی و جدید ، توان تحلیل و سیاستگذاری و استراتژی و تاکتیک های نوین نداشت و در مقابل سیاست های پیچیده غرب و رهبری مذهبی نتوانست دچار انشقاق نشود و هر جناحی به بخشی از حقیقت چسبیدند و انشعابات مختلف را ایجاد کردند . اکثریتت برای جوابگوی به رهبری و تحلیل های آن پیوست و در نهایت دنباله رو حزب توده و جمهوری اسلامی غرب ساخته شد و هنوز هم پای نقی جان باز هم آمار بسیار ارجمندت سپاسگزارم.
حسین صفا says:
2024-08-27 at 12:49
نفی عزیز درود.
سیرتطور جنبش چپ زیر پوست دیکتاتوری را تحت شرایط داخلی و خارجی زمان خودش را به خوبی بیان کردی.
اما در همین شرایط و دوره جنبش مذهبی از کوتای ۲۸ مرداد که پا به پای چپ که سرکوب و متلاشی میشه، مذهبی های موافق کودتا و شاه و سلطنتت با حمایت رژیم تقویت شده بودند تا در چارچوب جنگ سرد مخالفت با شوروی و رشد کمونیسم در داخل مبارزه کنند. در مرحله رادکالیسم هم در جنبش مذهبی زائیده میشه تا بلاخره به دوشاخه سنتی و رادیکال (خمینیسم) تقسیم می شود ، وقایع پانزده خردا و ترور منصور و پیداش مجاهدین هم محصول همین این دوره هستند. ملی و ملی مذهبی ها هم از کانال رسمی و غیر رسمی فعال می شوند. ترسیم این شرایط برای درک بیشتر و ریشه های رشد و برتری و تصاحب نهائی قدرت توسط خمینی ، برای شناخت وپیدایش سازمان و جریانات مختلف مهم هستند.
نکته دوم اینکه: منهم از سال ۵۶ از قصر به بند چهار اوین منتقل.شدم روز بعد متوجه شدم که مذهبی ها در طبقه بالا و چپی ها در طبقه پایین هستند( شاید سمبلیک بود )
وقتی که نوبت آنها شد که به حیاط بیایند و ما از پشت پنجره ناظر آنها بودیم، به تدریج ، منتظری، رفسنجانی، لاهوتی،کهروبی و بقیه آخوند های ریز و درشت را شناختیم. تا اینکه در ۱۵ شهریور ۵۷ که آنها از طریق لاهوهتی و از طریق من که در زندان قصر با ایشان آشنا بودم از ما تقاضا کردند که نوبت صبح هوا خوری مارا برای نماز عید فطر بگیرند .من هم با رفقای چپ هوادار ، کنفدراسیون ، مجاهد درون بند تقاضا را طرح کردم ، اکثرا موافق بودند . آنها نیز روز ۱۵ شهریور صبح نماز جماعت را با زعامت منتظری در حیاط بند چهار اوین برگزارکردند .
طبق روال گذشته در زندان قصر که ارتباط با مذهبی ها داشتیم انجام گرفت . در جسن و مراسم همدیگر شرکت و یا تبادل
نظرداشنیم . گاهی هم همکاری موقت در مقابل فشار پلیس زندان داشتیم . از طرف دیگر با توجه به کسب اخبار مختلف از شروع جنبش که از طریق خانواده ها ، اطلاعات و کیهان و رادیو هم بر اساس جیموکراسی از زندان گرفته بودیم مرتب همه به رادیو مسکو و بی بی سی فارسی گوش میدادیم و اوضاع را روزانه بر اساس اخبار جدید شرایط را بررسی و تحلیل می کردیم . ما چپ ها که اکثرا هواداران فدائی بودند به این نتیجه رسیده بودیم که جنبش تا آن زمان تحت رهبری خرده بورژوازی و رهبری ملیون است. بنابراین کجنکاو بودیم که مذهبی ها ا جه می گویند. بنابراین ۱۵ نفر از ما جپها برای این منظور از طریق لاهوتی به طبقه بالا برای گفتگو رفتیم. وقتی ما ۱۵ نفر به بالا رفتیم مورد استقبال کرم آنها در اتاق بزرگی که داشتند قرار گرفتیم و با هم دست دادیم و رو بوسی کردیم از جمله با منتظری ، لاهوتی، رفسنجانی کههروبی و غیره
ما یک سمت و آنها سمت دیگر اتاق نشستیم. ما خودمان را معرفکردیم که چپ وهوادر چه جریانی هستیم ، چقدر حبس گرفته و داریم. آنها هم به همین شیوه خودشان را معرفی کردند. سئوال را من از منتظری پرسیدم و گفتم شما اوضاع را چگونه می بینی و چرا کشور های مسلمان عربستان و کویت و غیره همچنان دارند از شاه حمایت می کنند؟
ایشان گفتند که شاه و رژیمش طاغوتی ( اولین بار شنیدم ) و ظالم هستند ، مردم دیگر خسته شده و اورا نمی خواهند. این کشور ها هم اسما مسلمان هستند و ای نوکر آمریکا هستند. رفسنجانی حرفش را قاپید و تحلیلی نیمه طبقاتی از شاه کرد و غارت ثروت ملی و حامی اسرائیل و دشمن مردم فلسطین و غیره. او اشاره کرد نقل قول ( اگر این جنبش پیروز شود و یک حکومت ملی سر کار بیاید ، هیچوقت ارتشش را برای سرکوب انقلابیون سفارش نمی فرستد .
واقعیت این است که بخشی از رهبری معروف مذهبیون داخل زندان تا ۱۷ شهریور ماه مهد من در اوین پودم اصلا به حکومت اسلامی فکر نمی کردند. اینها بعد از کنفرانس گوادالوپ و تبانی با خمینی بود که غرب تصمیم گرفت شاه را پیش پای خمینی ذبح اسلامی کند و استراتژی کمر بند سبز را پیش ببرد و ایجاد حکومت اسلامی مسجل شد.
نکته من این بود که سازمان ما از رهبران توانایش ، محروم شده، کادر ها و سازمانش در اثر ضربات جهت دار ساواک تقریبا منهدم شده بود . علیرغم ورود کادر های زندانی و جدید ، توان تحلیل و سیاستگذاری و استراتژی و تاکتیک های نوین نداشت و در مقابل سیاست های پیچیده غرب و رهبری مذهبی نتوانست دچار انشقاق نشود و هر جناحی به بخشی از حقیقت چسبیدند و انشعابات مختلف را ایجاد کردند . اکثریتت برای جوابگوی به رهبری و تحلیل های آن پیوست و در نهایت دنباله رو حزب توده و جمهوری اسلامی غرب ساخته شد و هنوز هم پای
نقی جان باز هم از کار بسیار ارجمندت سپاسگزارم.
حسین صفا says:
2024-08-27 at 12:47
نفی عزیز درود.
سیرتطور جنبش چپ زیر پوست دیکتاتوری را تحت شرایط داخلی و خارجی زمان خودش را به خوبی بیان کردی.
اما در همین شرایط و دوره جنبش مذهبی از کوتای ۲۸ مرداد که پا به پای چپ که سرکوب و متلاشی میشه، مذهبی های موافق کودتا و شاه و سلطنتت با حمایت رژیم تقویت شده بودند تا در چارچوب جنگ سرد مخالفت با شوروی و رشد کمونیسم در داخل مبارزه کنند. در مرحله رادکالیسم هم در جنبش مذهبی زائیده میشه تا بلاخره به دوشاخه سنتی و رادیکال (خمینیسم) تقسیم می شود ، وقایع پانزده خردا و ترور منصور و پیداش مجاهدین هم محصول همین این دوره هستند. ملی و ملی مذهبی ها هم از کانال رسمی و غیر رسمی فعال می شوند. ترسیم این شرایط برای درک بیشتر و ریشه های رشد و برتری و تصاحب نهائی قدرت توسط خمینی ، برای شناخت وپیدایش سازمان و جریانات مختلف مهم هستند.
نکته دوم اینکه: منهم از سال ۵۶ از قصر به بند چهار اوین منتقل.شدم روز بعد متوجه شدم که مذهبی ها در طبقه بالا و چپی ها در طبقه پایین هستند( شاید سمبلیک بود )
وقتی که نوبت آنها شد که به حیاط بیایند و ما از پشت پنجره ناظر آنها بودیم، به تدریج ، منتظری، رفسنجانی، لاهوتی،کهروبی و بقیه آخوند های ریز و درشت را شناختیم. تا اینکه در ۱۵ شهریور ۵۷ که آنها از طریق لاهوهتی و از طریق من که در زندان قصر با ایشان آشنا بودم از ما تقاضا کردند که نوبت صبح هوا خوری مارا برای نماز عید فطر بگیرند .من هم با رفقای چپ هوادار ، کنفدراسیون ، مجاهد درون بند تقاضا را طرح کردم ، اکثرا موافق بودند . آنها نیز روز ۱۵ شهریور صبح نماز جماعت را با زعامت منتظری در حیاط بند چهار اوین برگزارکردند .
طبق روال گذشته در زندان قصر که ارتباط با مذهبی ها داشتیم انجام گرفت . در جسن و مراسم همدیگر شرکت و یا تبادل
نظرداشنیم . گاهی هم همکاری موقت در مقابل فشار پلیس زندان داشتیم . از طرف دیگر با توجه به کسب اخبار مختلف از شروع جنبش که از طریق خانواده ها ، اطلاعات و کیهان و رادیو هم بر اساس جیموکراسی از زندان گرفته بودیم مرتب همه به رادیو مسکو و بی بی سی فارسی گوش میدادیم و اوضاع را روزانه بر اساس اخبار جدید شرایط را بررسی و تحلیل می کردیم . ما چپ ها که اکثرا هواداران فدائی بودند به این نتیجه رسیده بودیم که جنبش تا آن زمان تحت رهبری خرده بورژوازی و رهبری ملیون است. بنابراین کجنکاو بودیم که مذهبی ها ا جه می گویند. بنابراین ۱۵ نفر از ما جپها برای این منظور از طریق لاهوتی به طبقه بالا برای گفتگو رفتیم. وقتی ما ۱۵ نفر به بالا رفتیم مورد استقبال کرم آنها در اتاق بزرگی که داشتند قرار گرفتیم و با هم دست دادیم و رو بوسی کردیم از جمله با منتظری ، لاهوتی، رفسنجانی کههروبی و غیره
ما یک سمت و آنها سمت دیگر اتاق نشستیم. ما خودمان را معرفکردیم که چپ وهوادر چه جریانی هستیم ، چقدر حبس گرفته و داریم. آنها هم به همین شیوه خودشان را معرفی کردند. سئوال را من از منتظری پرسیدم و گفتم شما اوضاع را چگونه می بینی و چرا کشور های مسلمان عربستان و کویت و غیره همچنان دارند از شاه حمایت می کنند؟
ایشان گفتند که شاه و رژیمش طاغوتی ( اولین بار شنیدم ) و ظالم هستند ، مردم دیگر خسته شده و اورا نمی خواهند. این کشور ها هم اسما مسلمان هستند و ای نوکر آمریکا هستند. رفسنجانی حرفش را قاپید و تحلیلی نیمه طبقاتی از شاه کرد و غارت ثروت ملی و حامی اسرائیل و دشمن مردم فلسطین و غیره. او اشاره کرد نقل قول ( اگر این جنبش پیروز شود و یک حکومت ملی سر کار بیاید ، هیچوقت ارتشش را برای سرکوب انقلابیون سفارش نمی فرستد .
واقعیت این است که بخشی از رهبری معروف مذهبیون داخل زندان تا ۱۷ شهریور ماه مهد من در اوین پودم اصلا به حکومت اسلامی فکر نمی کردند. اینها بعد از کنفرانس گوادالوپ و تبانی با خمینی بود که غرب تصمیم گرفت شاه را پیش پای خمینی ذبح اسلامی کند و استراتژی کمر بند سبز را پیش ببرد و ایجاد حکومت اسلامی مسجل شد.
نکته من این بود که سازمان ما از رهبران توانایش ، محروم شده، کادر ها و سازمانش در اثر ضربات جهت دار ساواک تقریبا منهدم شده بود . علیرغم ورود کادر های زندانی و جدید ، توان تحلیل و سیاستگذاری و استراتژی و تاکتیک های نوین نداشت و در مقابل سیاست های پیچیده غرب و رهبری مذهبی نتوانست دچار انشقاق نشود و هر جناحی به بخشی از حقیقت چسبیدند و انشعابات مختلف را ایجاد کردند . اکثریتت برای جوابگوی به رهبری و تحلیل های آن پیوست و در نهایت دنباله رو حزب توده و جمهوری اسلامی غرب ساخته شد و هنوز هم پای
نقی جان باز هم آمار بسیار ارجمندت سپاسگزارم.
نقی حمیدیان says:
2024-09-03 at 20:44
درود بر تو حسین صفا عزیز ممنون از توضیح تکمیلی ات بهره بردم موفق باشی
نقی حمیدیان says:
2024-09-03 at 21:00
ممنون حسین عزیز از توضیح تکمیلی ات بهره بردم. موفق و پیروز باشی
مصطفی کمالی says:
2024-08-20 at 22:53
آرزوی تندرستی وروزگاری بکام برای نقی وناهید گرامی دارم، منتظر جلد سوم کتابش هستم، ونقد وبررسی کامل تر جنبش فدایی هستم،پایدار باشید
نقی حمیدیان says:
2024-09-03 at 20:48
سپاسگزارم. حتما؛ در تلاش هستم جلد سوم را در بیاورم جلد چهارمی هم احتمالا در پی خواهد بود!.