گفتگوی محفلی ، مجازی جنبش انقلابی مردم ایران -درآستانه تولدجنبش مهسا- ژینا چه باید کرد ؟ قسمت دهم
ما کیستیم ؟ – وارثان خون و شهادت
عده ای از مبارزان قبل انقلاب که در قیام سال ۱۳۵۷ مشارکت فعال داشتند و تقاص ان را با بیش از ۵ سال زندان در اسارت گاه های خمینی جلاد پس دادند و سپس با درس گیری از تجارب و اشتباهات در تمام کنش های اجتماعی از سال ۱۳۷۸ فعال شرکت نموده و تلاش کرده اند تا این کنش ها را جهت دار نمایند وآن ها را از الودگی های سیاست های اصلاح طلبان دروغین و مدعیان داخل نشین و خارج نشین پالوده نمایند . ما نیز بخشی از همان هائی هستیم که در جمبش ۱۳۸۸ توانستیم شعار “مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر خامنه ای ” را به شعار محوری جنبش تبدیل کرده و ساختار جاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را به چالش کشانیم . اطلاعیه ها و بیانیه های ما از همان زمان با نام جنبش انقلابی مردم ایران در تظاهرات ها توزیع و برخی رسانه های خارجی نیز بازتاب یافت. ما اعتقاد داریم جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت در جهان است که کودکان را نیز اعدام میکند و هزاران زن در آن بهخاطر مخالفت، اعدام شده و یا در زیر شکنجه بهقتل رسیدهاند. دهها هزار زن سیاسی و اجتماعی از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سالخورده در دهه ۶۰ بهخاطر استفاده از حق آزادی بیان و عقیده اعدام شدند. کار بجائی رسید که آیت اله منتطری که خود مبدع ولایت فقیه و در موضع جانشین خمینی قرار داشت در اعتراض نسبت به اعدام دختران سیزده چهارده ساله خطاب به خمینی نوشت: «… اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحتکننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است.» .این فتوا درست پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و شکست قطعی ایران در جبه ها صادر شد بنا به اظهارات مکتوب آیت اله منتطری بیش از ۳۰۰۰ زندانی سیاسی و بهگفته برخی منابع چندین برابر آمار منتظری زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۰ قتلعام شدهاند. براساس اسناد و گزارشهای موثق زندانیان سیاسی در گروههای شش نفره یا بیشتر در فاصله زمانی نیم ساعت برای اعدام برده میشدند و پیکرهای آنان نیز توسط کامیونها منتقل و در گورهای دستهجمعی بهویژه در خاوران دفن شدند.در طول دهههای گذشته نیز جمهوری اسلامی ایران با استفاده از مجازات اعدام به سرکوب مخالفان سیاسی و حتی غیرسیاسی و عادی خود پرداخته و دهها هزار زندانی سیاسی اعدام کرده است. علاوه بر این مجازاتهای روشهای دیگری شکنجه از جمله آزار و اذیت جنسی، ضرب و شتم با باتوم، میلههای فلزی و شوکر الکتریکی، زنجیر کردن زندانیان به میله در محوطه زندان در هوای سرد یا گرم، محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی، محرومیت زندانیان از ملاقات، انتقال طولانی مدت زندانیان به انفرادی نیز در زندانهای ایران استفاده میشود.
براساس گزارشهای متعدد و مکرر منتشر شده بازداشتشدگان در این بازداشتگاه در معرض تجاوز جنسی و سوءاستفاده جنسی و سایر شکنجههای غیرانسانی قرار داشتند. همچنین در سالهای نخست پس از انقلاب ۵۷، دختران «باکره» را قبلا از اعدام به «عقد» پاسداران درمیآورد چون از نظر اسلامی دختری که رابطه جنسی نداشته و باکره است بیگناه بهشمار میرود، اگر اعدام شود، به بهشت میرود. بنابر این طبق فتوایی شرعی و برای جلوگیری از به بهشت رفتن دخترانی که به دلایل سیاسی محکوم به اعدام شده بودند، در شب پیش از اعدام آنها را اجبارا به عقد(صیغه) یکی از پاسداران یا کارگزاران دیگر زندان در میآوردند تا با تجاوز از آنها رفع بکارت شود و بعد، اعدام شوند. گفته میشود دختر بچههایی را که میکشند، بعد برای خانواده گل و شیرینی میبردند و یا کله قند و میگفتند دختر شما دیشب به عقد یک برادر پاسدار در آمد و امروز اعدام شد. گفته شده است که از بعضیها پول گلوله هم گرفته بودند. همه این عوامل باعث ظهور جنبش دادخواهی جدید شده لذا عدم ارتباط جنبش نوین با جنبش ها و شورش و تظاهرات های قبلی بی پایه و انحرافی است.
ما عامدانه در بیشتر بیانیه ها مقدمه بالا را درج کرده ایم تا نسل جوان بیادآورد با نسل قبلی او چه کرده اند و بداند که اعمال وحشیانه رژیم و پاسداران چماق بدست حافظ رزیم توتالیتر مذهبی در جنبش اخیر را قبلا با کشتارو تجاوز وشکنجه را با نسل قبلی آموخته بوده اند لذا برای همین کرارا تاکید داشته ایم جنبش زن ، زندگی ، آزادی علاوه بر ویژه گی های منحصر به فرد خود وارث جنبش های قبلی به ویژه جنبش دهه شصت بوده است چرا که اگر از سالهای شصت به بعد شاهد برخی مداراهای مقطعی هم در برخی مسائل اجتماعی بوده ایم به یمن مقاومت ، شهادت و شکنجه هزاران اسیر زندان های جمهوری اسلامی در دهه شصت بوده است چرا که در غیر این صورت رژیم جمهوری اسلامی و اندیشه ناب خمینی از همان روز نخست دارای مختصات طالبان شیعی بود اما زیرساخت و روبنای اجتماعی ایران مشابه افعانستان نبود که به سادگی اجازه استقرارحکومت طالبان سیعی در ایران را بدهد .تجربه جنبش های اجتماعی در همه کشورهای نظیر ایران موید آن است که چنانچه مردم نتوانند خواسته خودرا ازطریق انتخابات پارلمان و صندوق رای اعمال کنند بدون شک خیابان منصه برحق خواسته های مردم است .خیزش چندماهه اخیر جوانان که با شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان ها شروع و پرتوان تا دامنه البرز طنین یافت در فراسوی تکامل خود به شعار سرنگونی نظام و مرگ بر دیکتاتور تکوین یافت. سرعت و شتاب خیزش آنرا به یک جنبش سراسری با مشخصات ومختصات انقلابی تبدیل و علاوه بر شکست سکون معنی دار جامعه چهره وصف بندی نیروهای طبقاتی را دگرگون نموده است. چرائی انتخاب خیابان در جوامع دیکتاتوری محرزاست زیرا وقتی در یک جامعه بسته سیاسی مبتی بر دیکتاتوری هیج راهکار ونهاد دیگری برای ابراز عقاید وجودنداشته باشد فضاهای عمومی همچون خیابان و پشت بام محل اصلی شعارو اعلام خواسته بشمارمی رود .اینک حدود هفت ماه از پدیدارشدن جنبش مهسائی میگذرد و ظاهرا مدتی است جنبش از خیابان پرکشیده بطوری که رژِیم جمهوری اسلامی و دیکتاتور آن که تا همین مدتی پیش به وحشت افتاده بود مجددا با شعار حجاب به میدان بازکشته است اما اقای خامنه ای که عمری را درگنداب فتح المبین بسر می برد فراموش کرده که تاریخ دو بار تکرار میشود، بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی و قهرمانان این تاریخ دوبار زاییده میشوند، بک بار در قامت یک اسطوره و بار دوم بشکل یک دلقک؟
ما در قسمت نهم گفتگوهای محفلی – مجازی که در هشتم اردیبهشت ماه 1402 منشرشد ، عملا مانیفست جنبش انقلابی را از دیدگاه خود بیان داشتیم و امروز با گذشت حدود یکسال از جنبش مهسا- ژینا و سه ماه از مانیفست مذکور ،براین عقیده هستیم که جارچوب نطری آن بیانیه که در قالب گفتگوی محفلی – مجازی منشرشد توانست اوضاع سیاسی کشوررا در مجموع بدرستی ارزیابی نماید. امروز که شعله های جنبش کمرنگ و ظاهرا فروکش کرده است ، آن عده فرصت طلبانی که در رسانه های معلوم الحال خارج ، جنبش را رهینه خود کرده بودند و با آب و تاب خودرا رهبر و سازمانده و راهبر آن معرفی و بیانیه های دونفره ،شش نفره ، هشت نفره وجندنفره صادر می کردند سنگ روی یخ شده و جمع آنها از هم پاشیده است. در واقع همان ها بودند که از خواب 42 ساله بیدارو خواب نما شده پرچم پیروزی بدست بلیط هواپیما رزوکرده بودند تا در 22 بهمن گذشته و یا سالروز وفات پدرتاچدارشان (5 مردادماه ) به ایران مراجعه نمایند. این خوش خیالان حتی برسر تقسیم پست و مناصب بعدی در رسانه های خود به دعواپرداخته بودند و برخی از آنان که بعلت کبرسن دچار آلزایمر شده اند حتی یادشان رفته که تا دوسه هفته پیش نقاره را از سر گشاد زده و با توسل به دولت های خارجی درصدد بودند که رژیم جمهوری اسلامی را براندازند و چون در این فاصله علائم و شواهدی مبنی بر معامله رژیم با ماله کشان امریکائی به نمایندگی رابرت مالی کشف شده ،این بار به جای خامنه ای خواستار محاکمه رابرت مالی شده اند تو گوئی که رابرت مالی بدون اجازه رئیس جمهورامریکا درصدد مصالحه با رژیم جمهوری اسلامی برآمده بوده است ! خموشی و سکوت فعلی جنبش باعث شد مجددا طی گفتگوئی نظرات جنبش انقلابی مردم ایران را جهت تنویر افکار عمومی و تعیین راهبرد مناسب باشرایط فعلی منتشر نمائیم. پیشاپیش توصیه داریم علاقمندان بیانیه های قبلی ما را که درقالب گنفتگوهای نه گانه قبلی را در سایت تریبون زمانه و بالاترین و رادیو همبستگی و سایر سایت هائی که ندای مبارزاتی مردم ایران را بازنشر کرده اند مطالعه تا با درک درستی از اوضاع سیاسی کشور از تداوم مبارزه مردم حمایت نمایند.گفتگوی زیربا رفیق فریبرز از اعضای گروه در رابطه با فروکش نسبی جنبش انقلابی و تعبیر شکست جنبش صورت گرفته است
س- در چندماهه گذشته مجموعه اقدامات رژیم مشتمل بر عفو عمومی ، آزاد کردن عمده بازداشت شدگان از یکطرف و فروکش کردن تظاهرات های خیابانی وتشدید جو سیاسی و بگیرو ببندهای اخیر در آستانه سالگرد چنبش مهسا-ژینا باعث شده که طیف وسیعی از مردم و اپوزیسیون تصورنمایند که جنبش مهار و عملا در این فاز با شکست مواجه شده است . اگر امکان دارد مواضع جنبش انقلابی را در این ارتباط بیشتر توضییح دهید؟
ج- ما به کرات در بیانیه های نه گانه قبلی تاکید داشتیم که خیزش یا جنبش مهسا-زینائی علیرغم شعارهای ساختارشکنانه آن تا زمانی که نتواند بین اعتصابات کارگری و معلمان با تظاهرات های خیابانی پیوند برقرارکند قادر به تداوم با شکل قبلی نخواهدبود. اما خوش خیالان عمدتا خارج نشین که بیشتر آنها را گروهک و رسانه های چندنفری سلطنت طلب تشکیل می دادند با تشکیل میزگرد ، سخنرانی و دورگردی های منطقه ای در امریکای شمالی و اروپا بر این تصور بودند که جنبش جوانان تافته جدابافته از نهضت انقلابی مردم بوده و خودقادرست به تنهائی رژیم را به زانوددرآورد. برخی از این رسانه ها و گروه های معلوم التعداد حتی خواستار حکومت در تبعید به رهبری رضا پهلوی و تشکیل کابینه آن هم با مشاوران سالخورده اعلیحضرت هم برآمده بودند! این افراد که سالیان درازیست با کشورو مردم و کلمه انقلاب هیچ نسبتی ندارند براساس این که در خواب و خیال چه پست و منصبی را خواهندگرفت مصاحبه های تندوتیزو بی محتوا بر سر قبری می کنند که مدتهاست ثابت شده مرده ای درآن نیست. در همین رابطه اشاره کنیم به پیام فرح پهلوی که باورش شده مردم در ایران منتظر جلوس شهبانوی دلرحیم و شاهزاده ای هستند که فاقد مشروعیت انقلابی هستند. بیچاره شاهزاده که درشبکه های اجتماعی خودساخته و دیگران ساخته مرعوب بیانیه ها و نظرات مکرر ربات های خودنویس پیام شده و حتی به برادران سپاهی و ارتشی هم پیام آماده باش انقلاب داه بود. اقایان چه شاهزاده و چه رئیس جمهور خودخوانده و رهبر غیبی هیچ درک درستی از توازن قوا در جبهه انقلاب داخل کشور نداشته و براساس تظاهرات آزادنه در خیابان های کالفرنیا و کاناداو پاریس و لندن خودفریبی نموده و با ارسال پیام به این یا آن رئیس جمهور و نمایندگان پارلمان های اروپائی خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شده بودند توگوئی که گویا قرارست خارجیان امر انقلاب ایران را به سرانجام رسانند. البته تعمق در این خواسته نشان می دهد که پسر از پدر نشان دارد که دوبار یکی در شهریور 1320 و دگربار در 28 مرداد1332 با یاری خارجیان حکومت را بدست گرفت .ما معتقدیم جنبش مهسا و خیزش سال 1401 بدلیل نبود یک راهبرد مبارزاتی مشخص و تکرار مکرر عدم نیاز به رهبری که عملا همین نقطه ضعف جنبش را در اتصال به اعتصابات کارگری و تجمعات معلمان و بازاریان بازداشت ، نتوانست مبارزات خیابانی را تداوم بخشد. اگر چه اتفاقا خیزش قومیتی در کردستان و زاهدان با شدت بیشتر وجودداشت وهنوز هم تداوم دارد. اما بدون شک از آنجا که رژیم نتوانست به هیچیک از خواسته های مبارزان جامه عمل بپوشاند ما بزودی مجددا با اعتراضات و تظاهرات و اعتصابات مواجه خواهیم شد که امیدداریم با کاربست تجربیات چنبش دهه شصت و بخصوص تجربه یکسال گذشته با پیوند مبارزاتی و همبستگی عمومی سطح مبارزات مردم ارتقا و شاهد فروپاشی نظام دیکتاتوری دینی و برآمدن یک نظام دمکراتیک باشیم.
س- یعنی شما اعتقاددارید جنبش در این مرحله شکست خورده و مهارشده است ؟
ج- خیر. رفقا باید توجه کنند که هر خیزش یا جنبشی ازیک مرحله شروع ، تداوم و در ادامه خود می تواند به پیروزی یا شکست مرحله ای یا نهائی دست یابد. مبارزه دارای یک قانونمندی خاص است که کمابیش در همه جوامع مشابه است. اولین موضوع آن که ، مبارزه برای تحولات سیاسی دارای مراحل مختلفی است که هر یک دارای مقتضیات خاص خود میباشد. شبکههای اجتماعی در مرحله رویارویی و کنار زدن نظم سیاسی موجود از نیروی بسیج کننده، توانایی و کارآمدی قابل توجهی برخوردارند اما تا کنون هیج رژیم منحط و دیکتاتوری با شبکه اجتماعی سرنگون نشده که جمهوری اسلامی دومی آن باشد ؟! به همین علت برای مرحله گذار و بعد از گذار، یعنی ایجاد نظم آلترناتیو، این شبکهها از توانایی و کارآمدی لازم برخوردار نیستند و بدون تکیه به مبارزان حرفه ای متشکل شده ، روشنفکران مرجع و سازماندهی و رهبری، غالبا به شکست میانجامند. این محدودیت و ضعف را میتوان در جنبش های معروف به بهار عربی به روشنی مشاهده کرد کهیا جنبش ها باشکست مواجه یا ماحصل جنبش را فرصت طلبان و ضد انقلاب بعدی مصادره کرد.
دومین موضوع مهم توجه مبارزان به سرشت و ساختارو طبیعت رژیمی که در مسند قدرت است . در برابر رژیمی که برای بقای خود مصمم به سرکوب و کشتار وسیع مردم است و توانایی آن را نیز دارد، خیزشها و جنبشهای متکی به شبکههای اجتماعی حتی در مرحله نخست، یعنی در مرحله رویارویی و کنار زدن نظم سیاسی موجود نیز نیازمند درجهای از سازمان دهی، رهبری و نقشه راه میباشند. برخی اشخاص که یا در جنبش حاضر نبوده و دستی بیرون از کشور برماجرا داشتند و یا بسیاری جوانان مبارز و با تصور خام حمایت کشورهای خارجی و بوق وکرنای رسانه هائی که بعضا معلوم الحال بودند دچار نزدیک بینی سیاسی شده و بر این تصور بودندکه چون در این جنبش شعارسرنگونی رژیم جمهوری اسلامی داده شده و مبارزین با دشنام های رکیک بنیان برانداز سیاسی – اجتماعی حتی اجداد رهبران مستبد را گوربه گور کرده بودند پس گویا قرار بوده با همین تظاهرات ها جنبش به نتیجه برسد!؟ در حالی که عده قابل ملاحظه ای از مبارزین گذشته و فعلی که اتفاقا دستی هم برآتش داشتند امرانقلاب را یک شبه و چندماهه ندانسته و انقلاب را یک ماراتن بلندمدت تلقی که می توانست چنانچه همه مولفه ها و مختصات انقلاب را دارا می شد در میانه راه به پیروزی برسد . حتی خودما علیرغم تحلیل های نسبتا درست از اوضاع جنبش و تاکید مکرربر نقاط ضعف آن بعلت وسعت و عمق مبارزات ماه های اول دچار نوعی توهم نسبت به توانمندی جوانان جان بر کف شده بودیم. ما نیز براین امر واقف بودیم که جنبش های نوین اجتماعی، مانند جنبش زنان، جنبش محیط زیست، جنبش صلح و جنبشهای رفاهی، بر خلاف تشکلهای کلاسیک، دارای ساختار هرمی نیستند، بلکه ساختار آنها بسیار شبکه ای و نقش رسانههای ارتباطی و اطلاع رسانی دیجیتال در سازماندهی آنها بسیار برجسته است. به عبارتی، جنبشهای اجتماعی رسانههایی هستند که افراد با قرار گرفتن و کنشگری در آنها میتوانند اطلاعاتی را که توسط حاکمیت به جامعه داده میشود به چالش بکشند و با ارائه مجموعهای از اطلاعات، حوزههای پنهان قدرت را وادار به شفافسازی کنند. این جنبش ها به میزان قابل توجهی خود انگیخته و خود گردان هستند، شهروندان در آنها نقش کلیدی ایفا میکنند و تا حدود زیادی اعتراضاتی فردی هستند که خصلتی جمعی پیدا میکنند. این جنبشها بر خلاف جنبشهای سیاسی کلاسیک به دنبال کسب قدرت سیاسی نیستند، بلکه عمدتا ضد قدرت اند و از خودآگاهی سیاسی برای کسب قدرت برخوردار نیستند. خصلت سیاسی این جنبشها عمدتا ناشی از تنشهای زندگی روزمره شهروندان با ساختار سیاسی حاکم است. علیرغم این موضوع و با توجه به شرایط ویژه کشور و فقدان دمکراسی سنواتی از دوران مشروطیت ( باستثانی دمکراسی ناقص 1332-1320 ) خوشبختانه جنبش مهسا- ژینائی توانست از پوسته اجتماعی خود بیرون رفته و به یک جنبش سیاسی هم تبدیل گردد .
بنظر ما این جنبش وظیفه اصلی خودرا که همانا درهم شکستن دیوار ترس وهیبت سیاسی رژیم و به زباله دان سپردن وجه تقدیسی حاکمیت دینی را بدرستی و با موفقیت انجام داد. اما این به تنهائی برای سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری کافی نیست و جنبش وطیفه دارد ناراضیان از وضع اقتصادی و سیاسی جامعۀ ایران که شمار میلیونی دارند را به معترضان خیابانی تبدیل کند که با جنبش نه همدلی که همراهی نمایند. زیرا این موضوع برای تداوم مبارزه در سایه راهبرد سرنگونی مهم ترین نقیصه جنبش بود.چرا که پای بندی به شعارسرنگونی یعنی کشانیدن اقشارخاکستری به خیابان ، اتصال همه بخش های مبارزاتی و خط کشی بین فرصت طلبان سیاسی داخلی و خارجی دیرآمده با مبارزین چه در شعار و چه در عمل بود که این خط کشی هم بدرستی صورت نگرفت. تاکیدات گمراه کننده ای که گویا این جنبش هیج نقطه اتصالی با خیزش ها و جنبش های قبلی نداشته عملا مبارزان را از درس گیری تجارب مبارزین قبلی محروم ساخته بود. چشم اسفندیار جنبش کنونی آن بود که عده ای باورشان شده بود بدون حمایت جنبش کارگری به عنوان پرتعدادترین بخش جامعه ( 44 میلیون نفر خانوار تحت پوشش تامین اجتماعی و 14 میلیون نفربیمه شده اصلی و پنج میلیون نفر مستمری بگیر ) ، امکان دست یابی به پیروزی را دارند. اگر تعداد تظاهرکنندگان را با این رقم و علاوه برآن با تعداد جامعه معلمان کشور و کارکنان دولتی که حضورعملی آنان در تشکل های کارگری ، کانون های بازنشستگان وکانون های کارمندان به عنوان مهم ترین نهادهای مدنی کشور مقایسه کنیم می توانیم دریابیم با همه جان برکفی مبارزان جوان ، نسبت انها به این تعداد بسیارقلیل بوده و تعداد جان برکفان خیابانی علیرغم جان فشانی آنها برای به زانودرآوردن پلیدترین جکومت دیکتاتوری تاریخ ایران کفایت نداشته است و رژیم دقیقا با درک همین مطلب توانست جنبش را درمقطع فعلی مهارنسبی کند. باید تاکید کنم جنبش مهسا به لحاظ کمیت، گستره جغرافیایی، ترکیب جنسیتی، ترکیب طبقاتی، همبستگی قومی و ملی، و… بزرگترین جنبش بعد از انقلاب سال 1357 بوده اما فقدان تظاهرات های میلیونی نقیصه اصلی آن بشمار می رفت . اما تاثیر این جنبش در تاریخ مبارزات ایران ماندگارشده که تبلور آنرا در مراسم عاشورا و تاسوعا سال اخیر در نوحه خوانی ها قابل مشاهده است . همینجا باید تاکید نمائیم که توجه براین گونه مراسم مذهبی که عملا بعد از جنبش سال 1388 نضج گرفته و امسال هم شدت داشته در شرایطی که مبازران خیابان ها اصل نظام و تفکر مدهبی حاکم بر رژیم را نشانه رفته اند می تواند گمراه کننده و یا حتی در یک تحلیل بدبینانه برآمده از اتاق فکر سپاه پاسداران برای نجات مذهب از جنبش انقلابی دانست .
س- با این اوصافی که برشمردید، ارزیابی خودرا از جنبش مهسا-ژینا چگونه می بینید؟
ج- اگر چه مبارزه مردم و بخصوص زنان دلاور ایرانی بعداز انقلاب قبل از جریان مهسا شکل گرفته بود بطوریکه در اسفند ۱۳۷۲ دکتر هما دارابی که یکی از بهترین روانپزشکان کودک در ایران بوده و اجازه طبابت و استادی دانشگاه را به خاطر تن ندادن به حجاب اجباری از دست داده بود؛ در یک اقدام اعتراضی کمسابقه در میدان تجریش بدون روسری و مانتو بدن خود را به آتش کشید. بعدتر شیرزن ایرانی ویدا موحد در ششم دی ماه ۱۳۹۶ در سکویی در تقاطع وصال خیابان انقلاب ایستاد و جریان دختران خیابان انقلاب را شکل داد و در سال 1401 حدود دو ماه قبل از آنکه ژینا امینی دستگیر و جسم بیجانش تحویل خانواده شود، در اتوبوسی شلوغ ایران دختی دیگر بنام سپیده رشنو دانشجو و هنرمند شجاع با همکاری سایر مسافران زن عفریته ای را که تذکر حجاب میداد، با پس گردنی از از اتوبوس پیاده کردند. اما بازداشت و مرگ مهسا امینی جنبش فعلی را رقم زد. شاید بتوان گفت جمهوری اسلامی با روی کار آمدنش هویت تاریخی و فرهنگی و اجتماعی شهروندان را از آنها گرفت و کاری که مهسا و شعار زن، زندگی، آزادی کرد، تلاش برای بازپسگیری هویت از دست رفته همه مردم ایران بخصوص زنان ستمدیده بوده است. نگاهی منصفانه و همراه با دوراندیشی انقلابی جنبش مهسا- ژینا موجد یک انقلاب فرهنگی شد که نیروهای بسیاری را از توهم سیاسی – مذهبی رها و عملا تناسب قوا را در زمینه اجتماعی ( زنان ، قومیت ها ، زندان ها) به ضرر حکومت تغییر داد و زنان دربرپائی نافرمانی مدنی علیه حجاب اجباری حکومت را به بازی گرفتند بطوری که شعاع این مطالبه گری زنان حتی جامعه سنتی بلوچستان را نیز دربرگرفت و شاهد حضور زنان مبارز بلوچ در اماکن عمومی شدیم. استمرار این اعتراضات در یکسال گذشته به انحاء مختلف باعث شده تا جمهوری اسلامی ایران با یکی از جدیترین چالشهای داخلی خود از زمان استقرار این نظام سیاسی رو به رو شود و با وجود برخوردهای خشن، بازداشتهای گسترده و همچنین کشته شدن شماری از معترضان، همچنان نتوانسته صدای اعتراضات را خاموش کند. این وضعیت تحلیلهای متفاوتی را در خصوص آینده روند سیاسی در جمهوری اسلامی پدید آورده است. نکته مهم دیگر زندان نه به عنوان محبس ترس که بعنوان سنگردیگر مبارزان اعم از زن و مرد درامده و شاهد ظهورپدیده نامه نگاری ، انتشار بیانیه انفرادی و گروهی زندانیان برای اولین بار در تاریخ یکصد ساله اخیر شده ایم. فراموش نکنیم همدلی با جنبش چه در داخل و جه در خارج بی سابقه بوده اما برای پیروزی و فتح سنگر مبارزه تنها همدلی کافی نیست بلکه همراهی شرط لازم است . یک نکته قابل توجه دیگرعدم مشارکت جدی ناداران(اقشار فقیر ) جامعه با جنبش مبارزاتی مهسا بودکه باید این موضوع در دستورکار مبارزان برای تداوم مبارزه در سالگرد جنبش مهسا قرارگیرد. شاید بتوان گفت جنبش مهسا – ژینا نخستین جنبش سراسری ساختارشکن بعد از انقلاب بوده که بیرون از چارچوب نظام بود که رسما قصد خودرابرای عبور از ساختار حاکمیت در همه شعارهای خودبیان داشت و باعث شد حتی بخش هائی از حاکمیت که معزول یا برکنارشده بودند نظیر میرحسین موسوی نیز با کنارگزاردن عصر طلائی خمینی خواستار عبور از ساختار نطام مذهبی برآیند. جنبش مهسا- ژینائی نشان داد که این آب و خاک در هنگام درو محصول انقلاب خالق مادرانی همچون مژکان افتخاری ( مادر مهسا) ، زینب مولائی راد(مادرکیان پیرفلک) ، شیرزنانی همچون سپیده قلیان ، نسرین ستوده ، آتنا دائمی ، هنرمندانی همچون شروین حاجی زاده و برآمدن هنرمندان و خبرنکاران و ورزشکارانی شد که ندای دادخواهی انقلاب را تا اقصی نقاط جهان بلندکردند.
س- بنطر شما چرا جنبش مبارزاتی خارج کشور علیرغم نقش بسیار قابل توجه راه پیمائی اروپا و امریکا نتوانست در تداوم فعالیت خود نقش درستی را ایفا کند و عملاشاهد شکستن صفوف واحد مبارزاتی خارج و ایجاد تفرقه در صفوف اپوزیسیون کشورشدیم؟
ج- اساسا امکان یک همسانی و همگرائی کامل بین اقشار مختلف اپوزیسیون خیال بافی است و آنهائی که مرتب شعار می دادند فعلا اختلافات را کناربگذاریم و طرح وحل اختلافات را به بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی موکول و حواله می دادند ، دروغ می گفتند و ما شاهدبودیم که اتفاقا همان ها زودتر از موعد، همگرائی اپوزیسیون خارج کشوررا با رهبرتراشی رسانه ای از هم گسیختندو نوعی بدبینی و سرخوردگی را دامن زدند. مثلا خانمی که خودرا ملکه آینده خطاب می کند و هنوز فارسی را هم بخوبی تکلم نمی کند و هنوزدرگیرودار ورزش یوگا و بدن سازی قراردارد با طرح شعار انقلابیون سال 1357 را قصابی و سلاخی کنیم با همراهی اوباشان سلطنت طلب به مقابله با سایر اعضای اپوزیسیون برآمده و آن یکی شاه و شاهزاده خودخوانده هم با لطایف الحیل و سواربرمرکب هم از توبره و هم از آخور در جوار ساواکی های مشهور به شکنجه و قتل مردم در عمل صف مبازرات خارج کشوررا به آتش کشیدند و اتفاقا همین کارهای سخیف آنان باعث زدگی مبارزان داخل از این عمله و اکره شده است. توصییه ما براین است که چپ خارج نشین باتفاق سایر جمهوریخواهان یک ائتلاف همگانی بوجودآورده و با طرح شعارهای درست مبارزاتی درصدد برآیند عرصه عمومی خارج کشوررا به صحنه افشای جنایات رژیم جمهوری اسلامی تبدیل و در انزوای این رژیم نزد افکار عمومی و مردم جهان تلاش نمایند.. اپوزیسیون واقعی مردمی خارج کشور نگران این تجمعات بعضا پولی خارج نباشند چرا که مبارزه واقعی در کف خیابان ها و عرصه های عمومی داخل کشور صورت خواهدگرفت . چپ واقعی باید از هم اکنون با افشای عملکرد نادرست آنانی که خودرا چپ نامیده و در قالب تشکل های قومی – منطقه ای عمل می کنند، تلاش نمایند درصورت امکان آنان را با اصلاح عملکرد به جبهه متحدچپ بازگردانند .مردم ایران شیرزنانی همچون مهسا امینی ،سپیده قلیان ،نرگس محمدی ، نسرین ستوده – آتنا دائمی ، سپیده رشنو ، ویدا موحد، نسرین ستوده ، نیلوفر حامدی (خبرنگارشجاعی که قتل مهسا امینی را رسانه ای و در بیدادگاه جمهوری اسلامی خودرا صدای مردم ایران خوانده است ) -بهاره هدایت – الهه محمدی – زینب جلالیان( فعال سیاسی با حکم ابد وقدیمی ترین زندانی سیاسی فعلی )-مریم اکبری منفرد -اسماعیل بخشی – ستار بهشتی – کارگران مبارز زندانی (حسن سعیدی -کیوان مهتدی -رضا شهابی – بهنام ابراهیم زاده )–علی یونسی و امیرحسین مرادی ( دانشجویان نخبه داشکاه شریف) – محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد، محمدمهدی کرمی و محمد حسینی.. دهها مبارز زندانی دیگررا نمایندگان جنبش انقلابی می دانند نه سلبریتی های داخل و خارج نشین فرصت طلبی که در حستچوی پول خون جوانان کشوررا وثیقه معاملات و زد و بندهای خود بامحافل مشکوکی کرده اند که دستشان در دست رژیم جمهوری اسلامی بوده است
س- اوضاع درون جبهه ضدانقلاب ( جناح های حاکمیت ) چگونه است ؟
ج- بدون شک هرچه جنبش انقلابی شدت گیرد علاوه بر پالایش صفوف خودی ها باعث خواهدشد دربین جبهه ضد انقلاب نیز انشقاق صورت گیرد. جنبش مهسا باعث گردیده بیشترین اختلافات درون حاکمیت بعد از فوت خمینی ظهورکند و ما هرروزه بعلت اتخاذ سیاست ضد مردمی و ضد ملی بزرگ مرد کوچک رهبر سفیه جمهوری اسلامی شاهد دعواهای درونی جناح های حاکم در افشای یکدیگر هستیم. . بی آبروئی های اخلاقی و غارت اموال و منابع ملی باعث تشدید نزاع باندهای مافیایی با یکدیگرشده و اینجا و آنجا رسما درصدد حذف یکدیگر از قدرت هستند که این موضوع در صورت تشدید مبارزات مردم و زحمتکشان در تسریع فرآیند فروپاشی نظام تاثیرگذاراست. اقدامات سرکوبگرانه نه تنها باعث کوچکتر شدن اعتراضات نخواهد شد که برعکس موجب میشود اعتراضات گستردهای را شاهد باشیم و از سوی دیگر دیواروفاداری نخبگان رژیم و نیروهای سرکوبگر هم شروع به ترک خوردن میکند. در نتیجه چنین فرآیندی ما شاهد جدا شدن و ریزش نیروهای سرکوبگر از رژیم میشویم و یا دستکم آنها دیگر از حکومت دفاع فعال نخواهند کرد و درآینده شاهد الحاق برخی از این نیروها به صفوف انقلاب خواهیم بود.البته که جناح های انقلابی جنبش باید این موضوع را به درستی تعقیب و از نفوذ عناصر امنیتی به درون جبهه انقلاب اجتناب و آنان را که کم هم نیستند افشا نمایند.
س-برخی از صاجب نطران اپوزیسیون اعم از داخل یا خارج کشور طرح شعارهای رادیکال و یا انجام اعمال خشونت آمیزرا باعث گریز اقشارخاکستری و عدم اتصال آنها به جنبش انقلابی می دانند. نظر شما در این رابطه چیست ؟
ج- باستنثای عده ای خاص ماله کش که اساسا طرفدار حفظ نظام یا حداکثر اصلاح قانون اساسی با حذف ولایت فقیه هستند باید به دیگران گفت که کسانی مثل گاندی و ماندلا که شماها آنان بعنوان رهبران مبارزات خشونت پرهیز می دانید نیز دفاع مشروع و اعمال قهردر شرایط ضروری را تاکیدداشته اند. گاندی در این مورد میگوید:« یقیناً من معتقدم که اگر قرار باشد اجبارا بین خشونت و ترس یکی را انتخاب بکنم، خشونت را انتخاب خواهم کرد، زیرا به نظر من بهتر است هندوستان جهت دفاع از شرافت خود به اسلحه دست ببرد تا اینکه مانند پرستوها تماشاچی باقی مانده و به ننگ تماشاچیبودن تن در دهد… منظور از عدم خشونت مقاومت ارادی کامل انسان در برابر ارادۀ متجاوز است». او در ادامه میگوید: «وقتی ترس کمرنگتر شود مردم در مقابل سرکوب رژیم از خود مراقب بیشتری میکنند و یکی از این راههای مراقبت از خود دفاع مشروع است». آنچه عموما در جنبش مهسا- زینائی سال ۱۴۰۱ از جانب مردم بیدفاع و بیسلاح اتفاق افتاد نه خشونت که دفاع از خود بود. از اینکه بگذریم، حتی فیلسوفان لیبرالی چون کارل پوپر در شرایطی خاص یک انقلاب خشونتبار را هم به رسمیت میشناسد. پوپر میگوید:« چنین نیست که من درهمه احوال و در کلیه شرایط، مخالف انقلاب خشونتبار باشم. من هم مانند برخی از متفکران مسیحی قرون وسطا و دوران رنسانس که کشتن حاکمان جبار را جایز میدانستند، بر این باورم که واقعا ممکن است در یک حکومت جابر و زورگو چارهای جز این نباشد و در چنین احوال، انقلاب خشونتبار را باید موجه شمرد. …خشونتگری فقط تحت حکومتهای جابر و زورگو موجه است که اصلاحات بدون خشونتگری را غیرممکن میسازند و یگانه هدف آن باید ایجاد شرایطی باشد که اصلاحات مسالمتآمیز در آن ممکن شود» (نقل از کتاب جامعۀ باز و دشمنان آن، ترجمه عزتالله فولادوند)،. درواقع مردم پس از سرکوبهای گستردۀ این چند سال و کشتار بی رحمانه دریافتهاند که باید از خود دفاع کنند و این غیر از آن خشونت مذموم است. بنابراین طرح این موضوع که مبارزان باید هر عمل خشونت آمیزی را از جانب رژیم وحشی دیکتاتور تحمل کنند و دم بر نیاورند کاملا انحرافی و در راستای تداوم و پایداری نظام دیکتاتوری است. . علاوه بر این رادیکالیسم جنبش مهسا- ژینا ناشی از این بود که نظام موجود را بیآینده میدیدند. هر زمان که شعارها رادیکالتر شود، تعداد کسانی که به این شعارهای رادیکال رسیدهاند کمتر میشود. بویژه در بین گروههای اجتماعیای که از نعمات مادی بیشتری برخوردارند، مثل بخشهای بالایی طبقۀ متوسط. این گروههای اجتماعی وقتی وارد عرصۀ مبارزۀ سیاسی میشوند که فرجام روشنی در اعتراضات ببینند. بطور مشخص حضور استادان ، پزشکان و وکلا و کارمندان در اعتراضات اخیر نسبت به سال 1398 علیرغم رادیکالیسم بیشتر جنبش اخیر حضوری پررنگ بود.این اقشار در خیزش مهسا در آغاز فعال مشارکت داشتند اما با فروکش کردن تظاهرات ها و سرکوب شدید حاکمیت چون اطمینان خاطری نسبت به فرجام این اعتراضات ندیدند ضریب مشارکت آنان کاهش یافت که دلیل اصلی آن سرکوب گسترده مردم ناراضی در خیابانها و زندانهای رژیم نام برد. اقشار خاکستری نیز بخوبی می دانند که یکی از شرایط مهم برای پیروزی یک انقلاب این است که حکومت مستقر یا نخواهد و یا نتواند سرکوب کند و اگر این خواستن با توانستن جمع شود، کار معترضان برای برانداختن رژیم دشوار خواهد بود. البته باید توجه داشت که عموم مردم ایران زمانی طولانی نیست که به این رسیدهاند که جمهوری اسلامی، اصلاحناپذیر است و برای درمان دردها و راهی به رهایی، چارهای جز انقلاب نیست. این گفتمان انقلابی علیرغم حضورهمیشگیاش در زیر پوست شهر،در حنبش اخیر همگانی شد و مردم به درستی دریافتند که صندوق رای جمهوریاسلامی جز صندوق مارگیری نیست ولی همین که عموم مردم در مبارزه فعلی فهمیدند که حکومت اصلاح ناپذیر و قانون اساسی جمهوری اسلامی فاقد ظرفیت اصلاحات است آنان نیزرا روانه خیابانها خواهدکرد .
ما بر این عقیده هستیم که مشخصات جامعه و رفتار تاریخی مردم ایران نشان دهنده آن است که برخلاف منادیان وحشت بزرگ و فروپاشی ، ایران قطعا در حال حرکت به سمت یک انقلاب است. زیرا تعمق در شعارهای جنبش مهسا-ژینائی در بیشتر اعتراضات پس از آن بسیار ساختارشکنانه است و کلیت جمهوری اسلامی را نشانه رفته است. مردم به درستی دریافتهاند که زندگی روزمرهشان با وجود جمهوری اسلامی هیچگاه رو به بهبود نخواهد رفت. با اینکه مشکلات اقتصادی نفس مردم را بریده است اما عموم شعارهایی که مردم در این سالها در خیابانها سر دادهاند کمتر جنبۀ اقتصادی صرف دارد. مردم به درستی دریافتهاند که اگر نانی بر سفره نمییابند ریشه در سیاست دارد؛ سیاستی که خاص امروز و دیروز نیست و به اندازه عمر جمهوری اسلامی است.
س- بسیاری بر این عقیده هستند که برای تداوم جنبش فعلی ناچاریم آن را در قالب یک جنبش اجتماعی که همپوشانی همگانی داشته باشد درآوریم و اجازه ندهیم که این جنبش درقالب جنبش سیاسی درآید که رژیم بتواند برآن علبه کند؟ نطرتان در این باره چیست ؟
ج – فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که باعث تقلیل گرایشات مبارزه جویانه و کمرنگ شدن عمل قهر در مناقشات سیاسی گروه های متعارض کشورها گردید موجب برآمدن تئوری هائی ماهیتا لیبرالی که هدف آنان دوری کردن مردم بویژه طبقه کارگر از کسب قدرت بوده ، شده است. ما هرروزه شاهد ظهورتحقیقات و نطریاتی هستیم که پسآمد تامین هزینه های این تحقیقات مراکز دانشکاهی است که تحت سیطره سرمایه داری و بویژه نئولیبرال های جهانی هشتند. اصل اساسی هر مبارزه هدف داری حداقل در کسب قدرت و اجرای عدالت اجتماعی و دمکراسی تعریف می شود ولی نظریات جدید در لاپوشانی موعظه ای و با الهام گرفتن از نظریات هانا آرنت یا کارل پوپر مبارزات سیاسی – اجتماعی مردم جوامع مختلف را آن چنان درگیر فرمول های پیچیده ای کرده اند که گویا تاریخ بشر فاقد هرگونه پیشینه مبارزاتی بوده و قرارست یک ساختاربندی مبارزاتی جدید برای کسانی که برای احقاق حقوق اولیه خودبرخاسته اند تعریف گردد. این نظریه پردازان تصوردارند مبارزات اجتماعی نظیر فرمول فیزیک است که در همه سرایط و همه مکان ها یکسان عمل کند و غافل هستند که حوامع مختلف دارای رفتار ، کنش و قابلیت های متفاوتی نسبت به روی دادهای مشابه هستند .در واقع
وجود این رابطههای متفاوت ناشی از آن است که افراد در جوامع و جنبشهای اجتماعی مختلف از عامل سرکوب تصورات و ارزیابیهای متفاوتی دارند و به آن واکنشهای متفاوتی نشان میدهند. عوامل متعددی بر تصورات، ارزیابیها و واکنشهای افراد تاثیرگذار هستند – از شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه گرفته، تا باورها، نگرشها و انگیزههای فردی. انگیزههای مشارکت تحت تاثیر عوامل متعددی هستند، مانند نارضایتی، محرومیت مطلق، احساس محرومیت نسبی، تنشهای هویتی، جایگاه اجتماعی، شبکههای اجتماعی دیجیتال، خشم گروهی، مواضع سازمانهای سیاسی، میزان تاثیرگیری افرد از مواضع تشکلهای سیاسی و تحلیل و ارزیابی افراد از هزینه و فایده مشارکت در جنبش اجتماعی. به عبارت دقیقتر، متغیرهای کلان اجتماعی بر انگیزههای فردی تاثیر میگذارند و انگیزههای فردی میزان مشارکت فرد در جنبش اجتماعی را تعیین میکنند.
نظریه پردازان اصلاح طلب ایرانی زیر پرچم اندیشه های دکترحسین بشیریه و شاگرد وفاداراو سعید حجاریان و زمانی اکبرگنجی و اخیرا اقای جلائی پور نیز همین مسائل را چنان با آب و تب و در قالب عبارات پرطمطراقی بازخوانی کرده اند که توسل به آنها همان قدرراهگشای انقلابیون است که توسل به دعای کمیل ؟!. ما براین اعتقاد هستیم که اتفاقا برآیند جنبش های اجتماعی 43 سال اخیر باعث ظهور پدیده جنبش مهسا- ژینائی شد که نه تنها تئوری پردازان اصلاح طلب بلکه بسیاری انقلابیون قبلی را هم شوکه کرد. نکته گرهی که از چشم نازک بین همه این افراد پنهان مانده بود آن بود که در ایران یکصد ساله اخیر همه جنبش های اجتماعی و خیزش های مدنی به سرعت به جنبش سیاسی تبدیل شده اند که دلیل اصلی آن رفتار حاکمان وقت در عدم تحمل هرگونه آزادی بوده است . همه جکومت های یکصد ساله اخیر همچون مبارزان این دوران دارای اتاق فکر و مشاورانی بوده اند که به انها پیشینه مبارزاتی مردم را یادداده و تاکید نموده انداجازه رشد جنبش اجتماعی و خیزش های مدنی را ندهند که به سرعت ماهیت سیاسی بخود می گیرند . بخصوص که رژیم جمهوری اسلامی خودبرآمده ازیک جنبش اجتماعی عظیم بود که سیاسی شد. رژیم جمهوری اسلامی بخوبی آگاه است که خیزشهای خیابانی فرصت و میدانی بوجود میآورد تا اقشار مختلف جامعه که دارای مطالبات متفاوتی هستند در کنار یکدیگر قرار بگیرند، نقاط اشترک بین مطالبات خود را پیدا کنند، همبسته شوند و درروند مبارزه به یک جنبش اجتماعی و سیاسی موثر که همپوشانی قابل توجهی داشته و ظرفیت تبدیل به ابر جنبشبرای تفییر نطام سیاسی را دارند تبدیل میشوند . اشتباه هم اپوزیسیون و همه برخی صاجب نطران آن است که تصور می کنند جمهوری اسلامی توسط امثال علم الهدی یا قرائتی اداره می شود . غافل از انکه بسیاری از سخنرانانی که در چندسال گذشته صدای اعتراض برآورده بودند اعضای اتاق فکر ارکان نظام همچون سپاه پاسداران یا بیت رهبری بوده و هستند که این نکات را بخوبی می دانند . اتاق فکر نظام فارغ از این که چه کسانی در خارج یا داخل عضو یا در ارتباط با آن باشند بخوبی آگاه هستند که عملکرد خائنانه و مصیبت بار 43 سال اخیررژیم جمهوری اسلامی باعث شده خیزش ها و جنبش های مردمی چندسال گذشته نه تنها کور نباشند بلکه بعلت اختلاف عظیمی که بین ساختار و عملکرد حکومت با خواست ها و مطالبات جامعه مدنی وجود دارد، این خیزشها و جنبشها منادی اهداف ترقی خواهانهای مانند رفع تبعیض، رفاه اقتصادی، آزادی و دموکراسی بوده اند. تجربه 43 سال گذشته بما می آموزد که از سال 1360 ما شاهد خیزش ، مقاومت های خیبانی ، اعتراضات منطقه ای ، مبارزات دانشجوئی ، اعتصابات کارگری و جنبش قومیت گرائی بوده ایم اما در مجموع بدلایل مختلف منجمله سرکوب و کشتار همه کسانی که می توانسنتد ظرفیت راهبری و رهبری مقاومت مردم را برعهده داشته باشند ، همه این خیزش ها ، مبارزات و جنبش ها و تظاهرات ها علیرغم انکه بعضا ظرفیت تبدیل به جنبش اجتماعی را داشتند بدلیل فقدان استمرار و هدف متمرگز و همچنین نبود راهبری و رهبری نتوانستند با پیدا کردن نقاط مشترک همبسته شده و هویت مشترک پیدا کنند و به یک ابر جنبش تبدیل شوند.لذا عملا در حیطه مطالبات صنفی و اجتماعی محدود باقی ماند و یا بعد از بیراهه رفتن سرکوب شد. در واقع رژِیم دیکتاتوری با دست یازیدن بر ماشین قدرت استبدای دینی و جنگجویان از جنگ برگشته بی هویت توانست این خیزش ها را فرسوده یا سرکوب کرده و باعث شود این جنبش ها به سوی جریانهای پوپولیستی متمایل شوند. لذا در شرایط فعلی که جنبش مهسائی – ژینائی بدرستی بر خلاف خیزش ها و جنبش های قبلی خود نظام دیکتاتوری و شخص دیکتاتوررا نشانه رفته برای عقب راندن حکومت هیج راهی مگر درجه بالائی از سازماندهی، هماهنگ سازی و تشکل سیاسی در قالب شبکه های بهم پیچیده مستقل نداریم زیرا در غیر اینصورت اگر این جنبش نتواند موفق به ایجاد تحولی در ساختار حکومت نگردد و در شرایط اصرار حکومت بر سرکوب هر حرکت اعتراضی، این امکان وجوددارد که در نبود تشکلهای سیاسی موثر، این خیزشها بسوی جریانهای رادیکال و قهرآمیز و یا جریانهای پوپولیستی راست متمایل شوند که اگر جنبش نتواند خود با رژیم تعیین تکلیف مکند و بویژه در صورت فوت خامنه ای یک کودتای نظامی با الگوی توسعه آمرانه توسط سپاه پاسداران که می تواند مورد پذیرش سرمایه داری جهانی نیز باشد ، تیرخلاص را به جنبش وارد خواهدکرد .
س- آیا بنظر شما هیچ یک از نیروهای سیاسی موجود اعم در داخل یا خارج قادرهستند به تنهایی از پس نظام جمهوری اسلامی برآیند؟.
ج- بدون شک سرنگونی جرثومه فساد جمهوری اسلامی و برقراری یک جمهوری لائیک متضمن دمکراسی از عهده هیچیک از گروه های فعلی سیاسی بر نمی آید. و اگر چه در قیاس با دی 1396 و آبان 1398 ، به نظر میرسید که در جنبش مهسا شعارهای کمتری به سود خاندان پهلوی به گوش رسید و حتی در برخی تظاهرات ها رسما « شعار نه شیخ نه شاه » و« مرگ برستگر، چه شاه باشد چه رهبر» داده شد اما اگر دوجریان اصلی جمهوری خواهی و سلطنت طلبی یا مشروطه خواهان ( که بنظر ما این دوجریان تفاوت اساسی دارند) را جریان های غالب در اپوزیسیون بدانیم با توجه به این که در ایران با با جمعیتی روبرو هستیم که انگیزههای گوناگون و خوانشهای مختلف از گذشته و وضعیت کنونی ایران و جهان وجود دارد؛ بنابراین شکلهای مختلف حکومتداری را مطرح میکنند لذا جامعۀ ایران نیازمند فهم این دوجریان از یکدیگر است نه رویکرد حذفی آنها به یکدیگر. اما باید توجه داشت که این دو جریان در عین استقلال فکر و استقلال عمل، باید یک مخرج مشترکِ برآمده از یک بینش واحد داشته باشند تا مطمئن باشند در ایران فردا بدون واهمه میتوانند بود و باش داشته باشند.بررسی مواضع این دوجریان نشان می دهد هر دو جریان مستعد کنش انقلابیاند. همۀ مردم ایران چنیناند، چه طبقۀ متوسط چه طبقۀ کارگر و تهیدستان. در همین خیزش مهسا تهیدستان و کارگران صنعتی و نیز افراد و اقشاری از طبقۀ متوسط حضور داشتند. این نکته که بسیاری از نیروهای حاضر در این اعتراضات خواهان لغو مجازات اعدام در ایران بودند ، بسیار مهم و نشانۀ همان چرخش فرهنگی است که ما هم بدان اعتقادداریم ودر بیانیه های قبلی تاکیدداشتیم لغو مجازات اعدام باید قبل از دوران گذار صورت گیرد تا بتواند گذر نیروهای متزلزل رژیم را به صفوف انقلاب آسان تر نماید. اگر چه هدف خود ما برقراری جمهوری دمکراتیک شورائی است اما از نطر ما همه کسانی که آیندۀ مطلوب ایران را در گرو برپایی یک نظام پارلمانی پادشاهی یا یک نظام پارلمانی جمهوری و یا نظامی پارلمانی که نه پادشاهی است نه جمهوری (مثل کانادا)، همگی قابلیت عاملیت انقلابی را دارند و باید بدون اینکه دست به شمشیر ببرند و گلوی یکدیگر را پاره کنند بفکر آینده کشور و مردم ستمدیده باشند و تلاش نمایند خواسته های مردم را بدرستی دریابند . نقطه اتصال همه مبارزان وجود مجلس موسسان و پارلمان برای ابرازنطر و کسب رای بعنوان عامل اصلی اقتدارگروه ها می باشد. در واقع با توجه به پاسخ پرسش فوق الاشاره و خطر بلعیدن جنبش توسط کودتا چیان همراهی جناح های مختلف اپوزیسیون برای براندازی رژیم جمهوری اسلامی دوصد چندان ضرورت دارد زیرا بعید بنطر می رسد حتی سپاه پاسداران که در حال حاضر قدرت بلامنازع کشورو عملا هرسه قوه را قبضه کرده حاضر باشد درصدی ازقدرت را با سلطنت طلبان سهیم شود
س- اوضاع اقتصادی رژیم را چگونه می بینید و آیا امکان فروپاشی اقتصادی در کوتاه مدت وجوددارد؟
ج- اگر چه خمینی معتقد بود اقتصاد مال خر است اما همین خر در عرض این 43سال ان چنان لگدی به کمر رژیم زده که اورا زمین گیرگرده است .آمارهای رژیم جمهوری اسلامی بعلت استفاده از ترفندهای تغییر سال پایه محاسبات عملا غیر قابل اتکا می باشند. این ترفند حتی باعث شد نهادهای پولی جهانی نظیر بانک جهانی و صندوق بین الملی پول رشد اقتصادی سال اخر دولت احمدی نژادرا 5.8 درصد مثبت اعلام ولی به مجرد پایان دوره احمدی نژاد مشخص شد رشد واقعی کشور در همان سال 5.8 درصد منفی بوده استت!! دولت رئیسی هم برای فریبکاری عمومی عملا سال پایه محاسبات اقتصادی رااز سال 1395 به سال 1398 تغییر داده است. حتی با این اوصاف که تقلب اقتصادی با استفاده از ترفند های ریاضی محسوب میشود نرخ تورم سال 1401 به بالاترین رقم 80 ساله اخیر یعنی 54 درصد رسید که نشان داد نرخ تجمیعی تورم از سال 1357 تا 1401 حدود 181 هزاردرصد شده و شاخص ضریب جنینی یعنی شاخص نابرابری درآمدی که باید بین صفر تا یک باشد درحال حاضر در در محدوده 40 الی 41 درصد قراردارد. بر اساس گزارش بانک جهانی، درآمد سرانه ایرانیان از 8389 دلار در سال 2011 با روندی کاهشی به کمتر از نصف در شش سال بعد رسیده (4046 دلار) و سپس با کاهشی شدیدتر به 2756 دلار در سال 2020 سقوط کرده است. درواقع یک دورهی دهساله قدرت خرید در ایران با 67 درصد کاهش مواجه شده است. بهعبارتدیگر قدرت خرید در سال 2020 یکسوم قدرت خرید در سال 2011 است. ایران در سال 2021 با دارابودن جمعیت 85 میلیون نفری در حالی رتبه 18 جهان را از حیث جمعیت داشته که از لحاظ درآمد سرانه ملی به روش اطلس( واقعی ) با رقم 3370 دلار، رتبه 133 و از حیث درآمد سرانه ملی براساس برابری قدرت خرید با رقم 15760 دلار، رتبه 89 را در میان کشورهای جهان به خود اختصاص داده است.کاهش درآمد سرانه به معنای فقیرتر شدن جامعه در طول زمان است. با روند کاهشی درآمد سرانه طی یک دههی گذشته با قطعیت میتوان گفت تعداد بیشتری از ایرانیان گرفتار تامین معیشت خود شدهاند. بررسی ها نشان داده که مخصوصاً به دلیل سرعت بالای افزایش قیمت مواد غذایی، نرخ تورم برای دهکهای کمدرآمد و روستاییان بیشتر از دهکهای پردرآمد و شهرنشینان بوده و نرخ تورم در استانهای مختلف هم تفاوت قابل توجهی دارد. قیمتها در استان تهران ظرف ۱۲ ماه ۴۷.۳ درصد بالا رفته؛ در صورتی که سرعت افزایش آنها در استان یزد تقریباً یکونیم برابر این رقم، یعنی ۷۱.۹ درصد تخمین زده شده است.از طرف دیگر با توجه به این که دولت فاقد بدهی خارجی قابل توجه می باشد( حدود 7 میلیاردلاردر مقابل بدهی خارجی دولت عراق معادل 40 میلیارددلار و بدهی خارجی 434 میلیارددلار دولت ترکیه ) اما تراز تجارت خارجی دهسال اخیر موید خروج سالانه حدود 12 تا 14 میلیارددلار فرارسرمایه یا پرواز پول به حساب های بانکی غارتگران است.بررسی آمارهای بانک مرکزی ایران نشان میدهد که درآمدهای ارزی ایران از سال 1358 تا پایان سال 1401 معادل 2600 میلیارددلار بدون احتساب درامدهای داخلی دولت بوده که در مقابل هیچ اماری مستندی مبنیبر چگونگی خرج کرد این مبغ عظیم و سرمایه گذاری های انجام شده از این محل وجودندارد اما بدون شک بخش قابل توجهی از این مبلغ اساسا در ایران خرج نشده و باید رد آن را در حساب های خارج کشور سپاه و رهبران غارتگر یافت . حال اگر تصور کنیم بجاب رژیم ملایان یک رژیم ملی – انقلابی بر سر بود و می توانست با سرمایه گذاری های انجام شده سقف صادرات نفت را به محدوده 4 میلیون بشکه برساند حداقل درآمدهای ارزی به بالاتراز 5000 میلیارددلار می رسید که می توانستیم آینده نسل فعلی و آتی را همچون نروز تضمین نمائیم و سطح زندگی مردم را به سطح زندگی کره جنوبی برسانیم. به همین علت ما اعتقادداریم وظیفه مبرم همه مبارزان و کسانی که دغدغه آینده توسعه پایدار ایران را دارند باید سرنگونی این رژِم ارتجاعی عقب مانده مذهبی باشد . مثلا در حالی مه در تابستان فعلی قطع برق بخصوص در استانهای جنوبی بیداد می کند بعلت بی تدبیری و ریخت و پاش و فقدان نظام نظارت در حالی که مجموع تولیدات برق کشور در سال حدود345 میلیارد مکاوات ومصرف ان نیز 306 مکاوات بوده بعلت صادرات برق به عراق کشور همیشه مشکل تامین برق مردم بخصوص در تابستان و به ویزه سالجاری وجود داشته است. این درحالی است که در فاصله سال های 1392-1389تعدا 38 نیروگاه برق کشور در قبال بدهی دولت عمدتا به آستان قدس ، شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی(شستا) و صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح (ساتا) واگذار شده که حدود 50 درصدتولیدات برق کشوررا تامین می کنند. علاوه براین مشکلات شاخص پایداری سه صندوق بزرگ بازنشستگی شامل صندوق تامین اجتماعی ( کارگران و کارکنان بخش خصوصی) ، صندوق بازنشستگی مشوری( کارکنان ) و صندوق بازنشستگی نیروهای مسلح(ساتا) در نقطه بحرانی قراردارند و دولت مبالغ عضیمی به انها بدهکارست .از دیگر مشخصه های اقتصاد جمهوری ولائی
کسری بودجه بیش از 600 هزار میلیارد تومان است که در لفافه پیچیده شده و عمدتا ناشی از تخصیص منابع مالیاتت و درامدهای ارزی به نهادهائی است که هیچگونه منفعت اقتصادی برای ملت ندارند مصل تخصیص منابع به حزب اله لبنان ، سازمان های نظامی نیابتی ایران در عراق ، لبنان ، سوریه و یمن و افغانستان که از طیق سپاه قدس صورت می گیرد. سپاه قدس همچون اژدها بخش عظیم بودجه ارتش و سپاه را علاوه بر درآمدهای حاصل ازسهم شیر فروش قاچاق نفت ، قاچاق موادمخدر و اسلحه و پولشوئی می بلعد. تجربیات عملی کشورهای نفتی و رانتیر نشان داده که اوضاع اقتصادی آنها بعلت ناکارآمدی رژیم نشست خواهدکرد. البته اتاق فکر اقتصادی رژیم مشتمل بر اقتصاد دانان نئولیرال و فکل و کراواتی های باصطلاح منتقدی هستند که بنا به توصییه آنها دولت ضد مردمی رئیسی و حتی دولت های قبلی با بالابردن قیمت کالاها و خدمات عمومی و بخصوص افزایش قیمت ارز عملا ثروت هنگفتی را برای صادرکنندگان کالاها و دولت ( از طریق فروش ارز به قیمت بالا در بازار ارز) ، به قیمت نابودی مردم و اقشار تهیدست و طبقه متوسط فراهم آورده اند. این وضعیت نابسان عملا طبقه متوسط را به طبقه تهیدست و فرودست غلطانیده است ورمق اورا برای مبارزه واقعی گرفته است . بطور مثال در اتحادیه اروپا از سال ۲۰۱۰ تا سه ماهه سوم سال ۲۰۲۲، اجارهبها ۱۸ درصد و قیمت مسکن ۴۹ درصد افزایش یافته است. طی این مدت قیمت مسکن در استونی، مجارستان، لوکزامبورگ، لیتوانی، لتونی، چک و اتریش بیش از دو برابر شده است. در مقایسه سه ماهه سوم سال ۲۰۲۲ با سال ۲۰۱۰ در ۱۹ کشور عضو اتحادیه اروپا قیمت مسکن بیش از اجارهبها افزایش یافته اما در ایران طی همین مدت قیمت آپارتمان در ایران حدافل بیست برابر شده بطوری که اگر حقوق بگیران و کارمندان تمام درآمد خود را پس انداز کنند میتوانند پس از ۴۰ سال خانهدار شوند، اما با توجه به اینکه یک سوم درآمد خود را میتوانند برای خرید مسکن پسانداز کنند، مدت زمان انتظار خرید خانه برای آنها به بیش از ۹۰ سال میرسد.
در مطلبی که سایت خبر آنلاین در تاریخ 16 فروردینماه 1401 منتشر کرده است، به وضعیت فقر و خط ثروت در ایران پرداخته شده است. بر این اساس 35% از جمعیت کشور را گروههای فقیر، 57% را طبقه متوسط و 8 درصد از جمعیت کشور را ثروتمندان تشکیل میدهند. خبرگزاری کار ایران (ایلنا) در مطلبی که در تاریخ 12 دیماه 1401 منتشر نمود، خط فقر در کشور را اعلام کرده است. به شکلی که خط فقر برای یک خانواده چهارنفره در کشور معادل با 7.7 میلیون تومان و در تهران، مبلغی برابر با 14.7 میلیون تومان در ماه اعلام شده است. این درحالی بوده که حداقل دستمزد کارگران در سال 1401، مبلغی معادل با ۴۱,۷۹۷,۵۰۰ ریال اعلام گردید.
برخی رسانه های اقتصادی نیز علیرغم انتشار مقالات به ظاهر انتقادی در حالی که همه ساله درفصل تعیین حداقل مزد کارگران ده ها صفحه در نقد افزایش مزد کارگران ورق پاره نوشته و رسما به افزایش مزد کارگران انتقاد دارند ، عملا و رسما منادی سرمایه داری نئولیبرال و غارتگران شده اند . در ایران نیز مشابه همه جهان سرمایه داری ، عارتگران با چنگ انداختن بر رسانه های جمعی و دانشکده های اقتصاد و روزمزد کردن برخی اقتصاد خوانده هائی که حتی در اصالت مدرک تحصیلی آنها تردید وجوددارد عملا انها را بخدمت خودگرفته اند تا به مقابله تئوریک – نظری با جنبش کارگری و روشنفکران هوادار طبقه کارگربرآیند. این افراد که از شعر معروف شروین حاجی زاده فقط تک بیت (اقتصاددستوری ) را ازبر نموده اند هیچ ایراد و انتقادی به قراردادهای موقت گارگران و حقوق ضایع شده زنان در حزه کار ندارند که چه بسا آنرا اوجب واجبات حفظ نظام سرمایه داری رفاقتی می دانند و فقط گله دارند تا آنان را نیز در بازی رفاقت مشارکت دهند. نمونه بارز این رسانه ها در ایران کارتل خبری روزی نامه دنیای اقتصاد است که در حال حاضر به یک نهاد سرمایه گذاری در املاک و سهام نیز تبدیل شده و کرارا بر علیه فرودستان جامعه به توطئه چینی مشغول است. دنیای اقتصاد و نویسندگان دست بقلم آن با طرح شعار آزادسازی قیمت ها بویژه قیمت های حامل انرزی دولت را تشویق بافزایش قیمت نفت و گازمصرفی،آب و برق مصرفی خانوارها از یکطرف و کاهش قیمت همین مواد برای کارخانجات پتروشیمی که سال 1401 قریب 26 میلیارددلار درامد ارزی و بیش از 80 هزارمیلیاردتومان سود عمدتا معاف ازمالیات بدلیل صادرات محصولات داشته که در اختیار سازمان بازنشستگی نبروهای مسلح ( ساتا) و باند موتلفه است و بابت این خوش خدمتی سالانه میلیاردها تومان تحت عناوین آگهی و تبلیفات از اتاق تجار ارزی و وزارت خانه های نفت و برق دریافت می کنند. برخی از این افراد معلوم الحال که اصرارهم دارند دوران جوانی چپ بوده اند و بعد توبه کرده اند با ارائه طرح های انتشار اوراق بدهی و فروش اموال مازاد دولت دلال مناقضات این اموال بوده و شاهکار آنان باعث بدهی بیش از 500 هزار میلیارد تومان دولت بابت اوراق بدهی فاقد پشتوانه به مردم و شرکتهای خریدار این اوراق شده اند. این رسانه ها در عمل بلندگوی پولی – اقتصادی دستگاه سرکوب مردم هستند که می بایست صاحبان و قلم بدستان آن همچون سرداران فاسد سپاه افشا گردند تا دامن پاک حوزه خبرنگاری و رسانه ای کشور از این آلودگی مصون بماند . برای نشان دادن یک تصویر سه بعدی از اقتصاد کشور بخصوص برای کور چشمی ها اصلاح طلب و نوکران جیره بگیر و بدون جیره رژیم در داخل و خارج باید یاداورشویم که حجم نقدینگی در سال 1357 با جمعیت حدود 33 میلیون فر برابر 258 میلیارد و همین رقم در حال حاضر با جمعیت 84 میلیونی برابرحدود 7هزار میلیارد تومان ( همت= هزار میلیارد تومان) شده که بنا باظهار اقای سعید لیلاز اقتصادددان حکوکتی نصف این رقم فقط در عرض دوسال دولت ملای کلاس ششمی و دارنده جل الاغی دانشگاه تاجیکستان رئیسی بوده است. بالاترین رشد نقدینگی ( از460 میلیارد توامن به 3421 همت در دوره دولت روحانی ) و سپس از ( 3421 به 7000 همت در دوره دوساله اخیر بوده است ). اساس رشد نقدینگی کسری بودجه دولت ها ناشی از ریخت و پاش های غارتگرانه و تخصیص مالیات و منابع مردم به نهادهای سرکوب نظامی و سرکوب فکری مثل حوزه های علمیه و نتاهدهای مذهبی بی خاصییت بوده که هیچ بازخوردی دراقتصاد جز تشدید فلاکت ندارند. . این در حالی است که افزایش رشد نقدینگی در امریکا و اتحادیه اروپا سالانه حدود 5 درصد بوده و صرفا در سال 2020 ببعد بعلت مساعدت های کرونائی به صنایع و مردم از یکطرف و جنگ اکراین حدود 18 تا 20 درصد رشد کرده است. در این میان ماشین چاپ پول بانک مرکزی نیز شبانه روز و بدون وقفه روزانه حدود 4600 میلیارد تومان در عرض دوسال گذشته پول کاغذی منتشر و با این ترفند ثروت و دارائی های مردم را به غارت برده اند. آمارها نشان میدهد که با سال گذشته علیرغم تحریم و در سایه لاسیدن دولت امریکا ، رژیم قادر به دست یابی حداقل 130 میلیارددلار منابع ارزی حاصل از صادرات نفت و صادرات کالاهای غیرنفتی شده که در یکسال گذشته باندهای غارتگر که از وسعت مبارزان مردم بوحشت افتاده اند ، همچون همپالکی های نازی آلمانی خود منابع عظیم ارزی را به کشورهای امریکای لاتین و امریکای جنوبی ، انگلستان و کانادا ارسال داشته اند. بدیهی است تشدید روند فعلی اقتصاد کالائی را تخریب و رژیم در تامین مایحتاج اولیه مردم دچارمشکل خواهدشد به ویژه آن که بخش قابل توجهی از تولیدات کالائی وواردات آنها به صورت رسمی از بازارچه های مرزی روانه عراق ، افغانستان و یمن و سوریه نیز می شود . یعنی با پول مالیات مردم ایران مخارج و معیشت گروه های نیابتی حکومت آخوندی در منطقه تامین می شود لذا یکی از مهم ترین اقدامات نافرمانی مدنی عدم پرداخت مالیات به حکومت ملایان است تا با فقدان منابع مالی قادر به سرکوب مردم در داخل و خلق های منطقه توسط اوباشان سپاه قدس نگردد.
س- بزودی در آستانه سالگرد جنبش مهسا- ژینا قرارخواهیم گرفت.بنظر شما برای تداوم اعتراضات وموفقیت جنبش چه اقداماتی لازم است صورت گیرند؟.
ج- ما با درس گیری از تجارب همین جنبش که هنوزدرمرحله اولیه خودقراردارد و به عنوان مبرم ترین وظیفه انقلابیون و مبارزان راه آزادی ایران لازم میدانیم نکاتی را یادآوری که اجرا و رعایت آنها می توانند گسترش اعتراضات را به همراه اورند و در مرحله خاض سرنگونی رژیم دیمتاتوری مذهبی را ممکن سازد که مهم ترین آنها عبارتنداز:
۱- گسترش مسائل از آزادی زنان و شعار حجاب اختیاری به موضوعات دیگر که هم مشروعیت رژیم را مورد هدف قرار دهد و همچنین مورد هدف قرار دادن مسائل اقتصادی که بتواند حمایت گستردهتری در میان گروههای مختلف جامعه در ایران را جلب کند.
۲- اعتصابات مستمر در تاسیسات نفتی و کارگران سایر بخشهای مهم و کلیدی که منبع تامین مالی رژیم در سرکوب حنبش تلقی می شوند.
3- تشویق به بیمیلی نیروهای انتظامی – امنیتی برای اقدام قهرآمیز علیه گروه گستردهتری از معترضان که در جنبش اخیر مشاهده کردید و درصورت لزوم تنبیه لمپن ها و نیروهای اوباش که رسما مبارزان را مورد تجاوز و کشتارقرارداده بودند.
4- افشای اخبار دروغین و جعلی که بخصوص در جریان مبارزات مردم عمدتا از طرف اپوزیسیون سلطنت طلب و رسانه های وابسته به آنها بازنشر می شد و دروغین بودن آن باعث تردید در صف مبارزات می شد نظیر اخبار کودتا در سپاه و دستگیری سران سپاه که گویا هوادار مبارزات مردم بوده اند.
5- افشای نئولیبرال های وطنی و رسانه ها و روزی نامه های آنان که تا گردن در پدید آوردن منجلاب اقتصادی فعلی و غارت ارزی یارانشان در اتاق بازرگانی در برنامه های خانمان برانداز رژیم مشارکت داشته و این روزها در قالب سلبریتی آزادیخواه توسط رسانه های وابسته به سرمایه داران غارتگر تبلیغ می شوند.
6- نافرمانی مدنی در عدم پرداخت مالیات و فیش های آّب و برق و نظایر آن ها بعنوان نابودی صندوق تامین مالی رژیکم که سرک.ب مردم را نشانه رفته است.
6- طرح شعارهای هدف دار و هوشمند در این مرحله همچون « زن ، زندگی ، آزادی »-، مرگ بر این حکومت ارتجاع – حکومت ولائی ، سپاه ارتجاعی -زندانی سیاسی آزاد باید گردد – زاهدان ، کردستان راهت ادامه دارد – خامنه ای ، خامنه ای مرگ به نیرنگ تو ، خون جوانان ما می چکد از چنگ تو – اتحاد ، مبارزه ، پیروزی – کارگر ، دانشجو پیوندتان مبارک – گارگر زندانی ، آزادباید گردد- اگه با هم یکی نشیم، یکی یکی تموم میشیم-معلم مبارزآزاد باید گردد- اینهمه سال جنایت ، مرگ بر این ولایت -از زاهدان تا کردستان ، جانم فدای ایران -این آخرین پیامه ، هدف خود نظامه -چهاردهه جنایت ، ننگ بر این ولایت- جمهوری اسلامی ، نمی خوایم نمی خوایم -فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم- کردوبلوچ و آذری ، آزادی و برابری -گشت ارشاد بهانه است ، اصل نظام نشانه است -نه سلطنت نه رهبری ، دمکراسی ، برابری – بهش نگید اعتراض ، ملت میخواد انقلاب ، می جنگیم ، میمیریم ، ایران را پس میگیریم -بسیجی سپاهی ، داعش ما شمائی – بیکاری ، بیگاری ، حجاب زن اجباری – زنده و جاوید باد یاد شهیدان ما – هموطن مبارز، همدلی ، همراهی – کارگر مبارز، معلم قهرمان ، دانشجوی شجاع ، اتحاد ، اتحاد- زن آتش انقلاب ، مرد هیزم انقلاب – ماهی سیاه کوچولو ، آمده با هیاهو- زیر بارستم نمی کنیم زندگی ، جان فدا می کنیم در ره آزادگی -تنها ره رهائی ، هدلی و همراهی ،
7- سالروز تولد جنبش مهسائی- ژینائی را در خیابانها به نمایش بگذاریم و شب روز 25 شهریور از ساعت 9 تا ده شب همچون سال گذشته با سردادن شعارهای جنبش همبستگی ملی خودرا با فریاد بلند اعلام داریم
8- مشخصات نام و فامیل و ادرس فالانژها و ادم کشان رژیم را که در سرکوب تظاهرات و اعتصابات و خیزش دست دارند را بسرعت در شبکه های اجتماعی افشا نمائیم .
9- تلاش نمائیم با جمع آوری اسامی زندانیان سیاسی و تبلیفات در شبمه های اجتماعی درباره افراد زیر حکم از محافل بین المللی بخواهیم با ارائه درخواست و جمع آوری امضا از سازمان ملل و دولت های متبوع خودبخواهند مانع اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی شوند. کاری که در جندین مورد خوشبختانه به ثمر نشست و جان برخی زندانیان از اعدام محفوظ شد.
10- در تظاهرات ها و مناسبت های سیاسی تصاویر زندانیان سیاسی و شهدای جنبش مهسائی را در دست بگیریم تا یاد آنان ماندگارشود .
برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی
سرنگون باد حکومت جمهوری اسلامی
جنبش انقلابی مردم ایران – 7 مردادماه 1402