site loader
2021-08-09 جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی‌شود

جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی‌شود

جنایت علیه بشریت شامل مرور زمان نمی‌شود

درتاریخ نهم نوامبر ۲۰۱۹ حمید نوری معروف به حمید عباسی در فرودگاه ارلاندای استکهلم بازداشت شد. او در سال‌های آغازین دهه‌ی شصت با سمت نگهبانی در اوین کارش را آغاز و سپس به دادیاری زندان ارتقاء مقام پیدا کرد. حمید نوری افزون بر نقش اجرایی در کشتارهای سال‌های آغازین دهه‌ی شصت، بر مبنای شهادت ده‌ها تن از زندانیان سیاسی زنده‌مانده از کشتار تابستان ۶۷ در مقام دادیار زندان و معاونت شیخ محمد مقیسه (ناصریان) از عواملِ اجرایی و تأثیرگذار در کشتار تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت بوده است. دادگاه حمید نوری در تاریخ 10 اوت 2021 شروع می‌شود. حمید نوری باید در مقابل دادگاه پاسخگوی مشارکت خود در جنایت علیه بشریت باشد. محاکمه‌ی‌ حمید نوری، پیروزی یک صدا است. صدایی از آنِ تمام آرزومندان جنبش دادخواهی. صدای مادران و پدران داغ و درفش که یک‌به‌یک بی‌آنکه فرجام دادخواهی را شاهد باشند، چشم برجهان فرو می‌بندند. صدایی از آن همسران، خواهران، برادران و فرزندانی که اعتقاد و امید به دادخواهی و به محاکمه کشیده‌شدن آمران و عاملان تمام کشتارهای عمر حکومت اسلامی دارند و برای احقاق آن هرگز از پای ننشسته‌اند.
ما به عنوان بخشی از خانواده‌های جانباختگان و زندانیان سیاسی دهه‌ی شصت زندان‌های جمهوری اسلامی، امیدواریم دادگاه سوئد با قضاوتی عادلانه حکمی که درخور تمام جنایت‌کاران علیه بشریت است را در مورد حمید نوری صادر کند. این پیروزی وجدان بیدار خانواده جانباختگان و زندانیان سیاسی دهه‌ی شصت است که درمقابل بیداد جمهوری اسلامی فریاد دادخواهی سر دادند تا آمران و عاملان این کشتار را به پای میز محاکمه بکشانند. تشکیل این دادگاه نشان می‌دهد که جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمی‌شود و همه‌ی جانیان روزی باید درپیشگاه مردم و عدالت جواب‌گوی جنایت‌های خود باشند. با این امید که رای این دادگاه نشان‌دهنده‌ی پیروزی عدالت بر بی‌عدالتی و مرهمی برزخم تمام فعالین جنبش دادخواهی باشد.

خانواده جانباختگان :
باقر ابراهیم زاده، خانواده جانباخته غلام ابراهیم زاده
شکوفه ابراهیم زاده زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباخته غلام ابراهیم‌‌ زاده
علی ابراهیم زاده، خانواده جانباخته غلام ابراهیم زاده
آزاده ابراهیم پور زندانی سیاسی دهه شصت، همسر جانباخته غلام ایراهیم زاده
نیلوفرابراهیم زاده، خانواده جانباختگان غلام ابراهیم زاده و آزاده ابراهیم پور
ضرغام اسدی، خانواده جانباخته غضنفرو مسعود اسدی
مازیار(محمد) الله‌وردی، خانواده جانباخته اکبر الله‌وردی
فرج آلیاری، خانواده جانباخته یوسف آلیاری
لادن بازرگان، خانواده جانباخته بیژن بازرگان
لاله بازرگان، خانواده جانباخته بیژن بازرگان
منصوره بهکیش، خواهر جانباخته گان زهرا، محمود، محمد رضا، محسن، و محمد علی بهکیش و سیامک اسدیان(همسر زهرا بهکیش)
زری تاثریان، همسر جانباخته اسماعیل برناک
سیروس جعفرخانی، خانواده جانباخته صابرنیک بخت
گلرخ جهانگیری زندانی سیاسی دهه شصت، همسر جانباخته حسن لاکانی
فروغ جواهری، خانواده جانباخته گان جلیل جواهری، حسین صدرایی(اقدامی)، علی صدرایی، حامد بحری
موسی حاتمیان زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباخته ملکه حاتمیان
صدیقه حاج محسن، خواهر جانباخته حسين حاج محسن
غلامرضا حق‌شناس زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباخته ناصر هادی‌پور
گلاویژ حیدری زندانی سیاسی دهه شصت، همسر جانباخته حبیب چراغی
مسعود دلیجانی، خانواده جانباخته محسن دلیجانی
سامان دوری زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباخته گان محمد، علی، اشرف و حسن معزی
مرتضی دیناروند، خانواده جانباخته رحیم دیناروند
فرزانه راجی، همسر جانباخته یوسف یوسفی و جانباخته گان فرزین و فرشید راجی
ایرن رضا زاده، خانواده جانباخته داریوش رضا زاده
پرویز رضایی جهرمی، خانواده جانباخته گان کاووس، بهنام، بیژن و منوچهر رضایی جهرمی
حسن روحانی گنابادی، خانواده جانباخته گان علی و نفیسه روحانی گنابادی
نیما سروستانی، خانواده جانباخته رستم سروستانی
عزت سلیمانی، مادر جانباخته یدالله صادقی
مهرانگیر شاهمرادی، خانواده جانباخته زهره شاهمرادی
شهلا شفقیان، مادر جانباخته بهرام شفقیان
مختار شلالوند، خانواده جا‌نباخته حمزه شلالوند
فروغ شلالوند، خانواده جا‌نباخته حمزه شلالوند
کاوه شهروز، خانواده جانباخته مهرداد اشتری
بانو صابری، همسر جانباخته عباس علی منشی رودسری
ناصرصابری، خانواده جانباخته عباس صابری
عصمت طالبی کلخوران، همسر جانباخته عبدالمجید سیمیاری و خانواده جانباخته گان عادل، رضا و التفات طالبی کلخوران
نازیلا طوبایی، خانواده جانباخته سیامک طوبایی
نینا طوبایی، خانواده جانباخته سیامک طوبایی
زری عرفانی، خانواده جانباخته محمد حسین عرفانی
سولماز علیزاده، فرزند جانباخته محمود علیزاده
رویا غیاثی، خانواده جانباخته کبری غیاثی
افتخار فاریابی، مادر جانباخته امیر میرعرب‌بیگی
لیلا قلعه بانی، خانواده جانباختگان محمد و رضا قلعه‌ بانی
گلزار قباخلو، مادر جانباخته حمید قباخلو
مینا لبادی زندانی سیاسی دهه شصت، همسر جانباخته علی اصغر ضیغمی
سپیده مجیدیان، خانواده جانباخته رحیم میلانی
پرویز مختاری، برادر جانباخته سیامک مختاری
پروین مختاری، خواهر جانباخته سیامک مختاری
مسعود مختاری، برادرزاده جانباخته سیامک مختاری
منوچهر مختاری، برادرجانباخته سیامک مختاری
فرح مدائن، خانواده جانباخته گان داوود، لقمان، مبشر و لیلا مدائن
رضوان مقدم، همسر جانباخته علی اصغر منوچهرآبادی
حسن مکارمی، همسر جانباخته فاطمه زارعی
شورا مکارمی، فرزند جانباخته فاطمه زارعی، خواهر زاده جانباخته فتانه زارعی
محمود معمار نژاد زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباخته گان مجتبی علما و داریوش رضا زاده
حسین ملکی، زندانی سیاسی دهه شصت، خانواده جانباختگان حسن ملکی پور، محمدرضا ملکی و کمال یاسینی
خاطره معینی، خواهر جانباخته هبت معینی وخانواده جانباختگان کسری اکبری کردستانی و مسعود انصاری
سعید منتظری، برادرجانباخته حمید منتظری
الهه میرعرب‌بیگی، خواهر جانباخته امیر میرعرب‌بیگی
معصومه میرعرب، خواهر جانباخته امیر و ناصر میرعرب
اقدس نیاکان، مادر جانباخته حسین و زهرا نیاکان
مریم نوری زندانی سیاسی دهه شصت، همسر جانباخته رحمت فتحی
لیلا نوری، خواهر جانباخته عطاالله و عزت‌الله نوری
رباب نيرى، خواهر جانباخته گان بیژن و بهمن نیری
امیر نیلو، خانواده جانباخته اکبرنیلو
مریم هادی‌پور، خانواده جانباخته ناصرهادی‌پور
علی اکبرهادی‌پور زندانی سیاسی دهه شصت ، خانواده جانباخته ناصرهادی‌پور
سهیلا هادی‌پور، خانواده جانباخته ناصرهادی‌پور
مینا هاشمی، همسر جان باخته حمید رضا زمانی
جلال یاسینی، خانواده جانباختگان کمال یاسینی، محمدرضا ملکی، حسن ملکی پور، شیرین رضایی یزدی و علی حاتمی

زندانیان سیاسی:
حمید آریا، زندانی سیاسی دهه شصت
حمید اشتری، زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدربرده از کشتار شصت‌و‌هفت
مهدی اصلانی، زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدربرده از کشتار شصت‌و‌هفت
شهین امیری، زندانی سیاسی دهه شصت
مهرداد امیری، زندانی سیاسی دهه شصت
مهدی برجسته گرمرودی زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدربرده ازکشتار شصت‌و‌هفت
فرهاد بکایی، زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدر‌برده از کشتار شصت‌و‌هفت
امیر حسین بهبودی زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدربرده از کشتار شصت‌و‌هفت
رضا بهرنگ(گیاهچی)، زندانی سیاسی دهه شصت
شهرنوش پارسی پور، زندانی سیاسی دهه شصت، نویسنده
حسن پویا، زندانی سیاسی زمان شاه، نویسنده
مهدی حبیب‌الله، زندانی سیاسی دهه شصت
غلام رضا حق شناس، زندانی سیاسی دهه شصت
منصور خالدی، زندانی سیاسی دهه شصت
محید دارابیگی، زندانی سیاسی دو رژیم
رضا دهقان، زندانی سیاسی دهه شصت
رضا رشیدی، زندانی سیاسی دهه شصت
علی ساکی، زندانی سیاسی دهه شصت
مهشید سپهری، زندانی سیاسی دهه شصت
سیما صاحبی، زندانی سیاسی دهه شصت
جمال عظیمی، زندانی سیاسی دهه شصت
رضا فانی‌یزدی، زندانی سیاسی دهه شصت
ناصرکیوانی، زندانی سیاسی دهه شصت
منوچهر لرستانی، زندانی سیاسی دهه شصت
شیوا محبوبی، زندانی سیاسی دهه شصت، سخنگوی کمیته مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی
حسام محسنی، زندانی سیاسی دهه شصت
عزت مصلی‌نژاد، زندانی سیاسی دهه شصت
شیرین مهربد، زندانی سیاسی دهه شصت
علی موسوی بیدار، زندانی سیاسی دهه شصت
سیامک نادری، زندانی سیاسی دهه شصت، جان‌بدربرده از کشتار شصت‌و‌هفت

حامیان :
صادق احمدی
فرح آریا
هوشنگ اسدی
مینا اسماعیلی
سعید اشتری
مهوش افصحی
کاوه آل‌حمودی
مجید آل‌نصب
محمد الهی
سیامک الیاسی پیرزاده
دکتر حمید اکبری
پریسا ایمانی
کیانا ایمانی
اسفندیار ایمانی
رضا باقری، فعال سیاسی
عاطفه بانکی
شیهن برادران
اصغر برزو
رضا برومند، فعال حقوق بشر از گوتنبرگ
داوود بوشهری
سیفی بهپوری
رویا پازوکی
ناصر پژمان، شاعر و نویسنده
مهشید پگاهی، فعال حقوق زنان و حقوق بشر
سعید پورعبدالله
فریده پورعبدالله
مژگان پورمحسن
خسرو پورملکی
سارا تخشا
رضا ترابی
ابراهیم توانگر
بیژن جرجانی
محتبی جزایری
رضا جعفری
زهره جواهریان
سعید چوبک
بابک حاتمیان
منیژه جبشی
امیر خدیر
دریا خدیر
آذر خونانی اکبری
سهیلا دالوند
جمیله داودی
رضا درگاهی
زری رادفر
منوچهر رادین
حسن راشدی
محسن رزاقی
ارسلان رستمی
فاطمه رضایی، فعال حقوق بشر
حسن زرهی
فرخ زندی
صدف کوروش نیا
گرگین سپهرداد، شاعر و نویسنده
کامبیز سخایی
امیر سلطانی
کبری سلیمی دافساری
الاهه شکرایی
شیوا شفاهی
فاطمه صفا
ایرج صفری
نسرین صفری
نینا صفری
نازیلا صفری
سارا صفری
فرخ صفری
برزو صفری
بهزاد صمیمی
فاطمه طباطبایی
رزاق عبدالزهرایی
شهلا عبقری
بهروز عربی
گیتی عربی
فرهنگ عرفانی، استاد فلسفه
رحمان عریان آبکنار
حامد غلام‌زاده
شکوفه غلامی
رحمت غلامی
بیژن فاضل‌خان
آذر فخر
ودا فراهانی
علاالدین فرهاد پور
امین قاسمی
علی قنبری
محسن کریمی
ارسلان کهنمویی
رضا گوران
کیا صبری، فعال سیاسی
بهزاد صمیمی
سلورا لزرجانی
کورش لک‌فرد
هادی لطفی
محمد رضا، ازاتحادیه تاکسی رانان تورنتو
دکتررضا مریدی
شمسی مشکوری
احمد مشعوف
انوشه مشعوف
نیما مشعوف
یلدا مشعوف
ویدا مصداقی
عمر معروفی
مهرنوش معظمی گودرزی
مسعود معمار
محمود معمارنژاد
احمد مقیمی
عباس منصوریان
مولود منصوری
میترا میرزا زاده
نیما ناصرآبادی
منیژه ناظم
فرشیده نسرین
ناهید نصرت
سیامک نفتچی
دکتر رضا نقره‌کار
دکتر نینا نقره‌کار
دکتر دنا نقره‌کار
دکترشهین نوائی، کنشگر وحقوق جنبش زنان
مرجان نوری
کیا نوری
محمد حسن نوری
ستار نوری‌زاد
عباس نوری‌زاد آبکناری
دکتر ژاله نیازی
منصور نیازی
فرشته نیازی
شراره ویشکاهی
جلال وکیلی
مهردخت هادی
توران همتی، فعال سیاسی
محمد هوشمند
بابک یزدی، مدیر اجرایی کانون خاوران

2021-08-09 محاکمه حمید نوری، درس عبرتی برای دیگر جنایت کاران حکومت اسلامی ایران – منصوره بهکیش

محاکمه حمید نوری، درس عبرتی برای دیگر جنایت کاران حکومت اسلامی ایران – منصوره بهکیش

محاکمه حمید نوری، درس عبرتی برای دیگر جنایت کاران حکومت اسلامی ایران! – منصوره بهکیش

اطمینان دارم، دیری نخواهد پایید که مردم جان به لب رسیده و فعال در جنبش های مستقل اجتماعی که هم‌اکنون در شهرهای مختلف ایران در اعتراض و اعتصاب هستند، با اتحاد و همبستگی با همدیگر، تمام زندانیان سیاسی را آزاد خواهند کرد و این جنایت کاران را به جایی که لیاقت شان است خواهند فرستاد. البته امیدوارم تجربه سال ۵۷ تکرار نشود و تمامی آمران و عاملان شریک در جنایت های ۴۳ ساله جمهوری اسلامی ایران در دادگاه های علنی، عادلانه و مردمی در داخل ایران برای جنایت های بی شمارشان محاکمه و مجازات شوند

منصوره بهکیش
محاکمه حمید نوری (عباسی) دستیار محمد مقیسه (ناصریان) در دادگاه استکهلم، موفقیت بسیار بزرگی برای جنبش دادخواهی ایران است، ولی تا پیروزی و متحق شدن اهداف دادخواهی راه زیادی در پیش رو داریم.

من به عنوان یکی از خانواده های دادخواه خاوران که ۲ نفر از عزیزانم به نام های محمدعلی بهکیش و محمود بهکیش در قتل عام زندانیان سیاسی در تاستان ۶۷ در زندان گوهردشت مخفیانه کشته و سر به نیست شدند، از تمامی افرادی که برای به سرانجام رساندن این محاکمه پیگیرانه و آگاهانه و شبانه روز تلاش کردند؛ از بازداشت حمید نوری در استکهلم تا نگه داشتن او در زندان استکهلم برای مدت ۲۰ ماه برای گردآوری مدارک و شواهد لازم که به صدور کیفرخواست محکمی توسط داستان سوئد برای محاکمه حمید نوری منجر شد، به سهم خودم صمیمانه تشکر می کنم.

بی تردید علاوه بر تلاش های فراوان افرادی چون ایرج مصداقی و دیگر زندانیان جان به در برده و فعالان سیاسی و هم چنین خانواده های کشته شدگان مجاهد و خانواده های کشته شدگان چپ و وکلا، نامه جمعی خانواده‌های ۳۹ نفر از کشته شدگان دهه شصت با عنوان «ما خواهان تداوم بازداشت حمید نوری (عباسی) برای کشف حقیقت هستیم»[۱] در تاریخ ۱۹ آذر ۱۳۹۸ (۱۰ دسامبر ۲۰۱۹)، که یک ماه پس از بازداشت حمید نوری برای دادستان سوئد ارسال شد، یکی از عوامل مهمی بود تا دادستان سوئد قانع شود که بازداشت حمید نوری باید تا گرداوری مدارک تمدید شود. یادآوری این نامه جمعی تأکید بر این مهم است که برای پیشبرد اهداف دادخواهی نیار به همبستگی بیشتر داریم تا بتوانیم موفق شویم.

در جریان این محاکمه، جای مادران و خانواده های خاوران که هم اکنون در میان ما نیستند و آرزوی دیدن چنین روزهایی را داشتند، بسیار خالی است و بی تردید بخش بزرگی از این موفقیت حاصل تلاش ها، افشاگری ها، نوشتن ها، مصاحبه ها و مقاومت های مداوم و شجاعانه خانواده ها در جلوی زندان ها، در خاوران و در خانه ها در طی بیش از ۴ دهه زیر تیغ حکومت اسلامی یا در تبعید بوده است. این موفقیت هم چنین حاصل تلاش ها و خون دل خوردن های بسیار زندانیان سیاسی جان به در برده از کشتارهای دهه شصت و ۶۷ است که طی سه دهه گذشته پس از آزادی از زندان و در تبعید لب به سخن گشودند و از مقاومت های زندانیان سیاسی و از جنایت های حکومت درون زندان ها گفتند و نوشتند. هم چنین حاصل تلاش بسیار فعالان سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری در داخل و خارج از کشور که با افشاگری، یادآوری و زنده نگاه داشتن یادها و جان فشانی های عزیزان ما و مبارزات دادخواهانه خانواده‌ها و زندانیان سیاسی، از طریق ثبت، جمع اوری و مستند کردن شهادت ها و خاطرات و ساختن فیلم‌ها می‌تواند کمک بزرگی به ارایه مدارک و شواهد برای اثبات جنایت های حکومت اسلامی در چنین دادگاه هایی باشد. از جمله می توان به شهادت های خانواده ها و زندانیان سیاسی در دادگاه ایران تریبونال اشاره کرد.

آرزویم این است که محاکمه حمید نوری باعث شود که بخش بزرگی از حقایق جنایت های حکومت روشن شود. حقایقی که مسئولان ریز و درشت حکومت تا به حال در پنهان سازی آن نقش بسزایی داشته اند. هم چنین خواهان این هستم که حمید نوری به بالاترین مجازات در دادگاه سوئد(غیر از اعدام) محکوم شود تا آمران و عاملان جنایت ها در ایران بدانند که عاقبت جنایت های شان چیست و این دادگاه درس عبرتی برای آن‌ها شود.

بر مبنای کیفرخواست صادر شده توسط خانم کریستینا لیندهوف کارلسون یکی از دادستان های دادگاه استکهلم در مبارزه با جرائم بین المللی و جرائم سازمان یافته؛ ۲ جرم برای حمید نوری در نظر گرفته شده است و محاکمه او طی حدود ۹۰ روز از ۱۰ اگوست ۲۰۲۱ مطابق با ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ در دادگاه استکهلم آغاز می شود و این محاکمه حداقل تا آپریل ۲۰۲۲ مطابق با فروردین ۱۴۰۱ برای مدت نزدیک به ۹ ماه ادامه خواهد داشت.

خلاصه‌ای از دو جرم و نوع مشارکت حمید نوری در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ در کیفرخواست صادر شده توسط دادستان دادگاه استکهلم این چنین است:

«۱) جرم: نقض حقوق عمومی بین المللی، از نوع سنگین

حمید نوری در دوره بین ۳۰ ژوئیه ۱۹۸۸ تا ۱۶ اگوست ۱۹۸۸ (مطابق با ۸ مرداد ۱۳۶۷ الی ۲۵ مرداد ۱۳۶۷) در زندان گوهردشت (رجایی شهر) در کرج ایران، به عنوان دستیار دادیار یا ایفا کننده نقش رهبری کننده مشابه دیگر، در همراهی و در همفکری/ مشورت با سایر مجرمان، به طور عمد جان تعداد بسیار زیادی زندانی که عضو یا هوادار مجاهدین بودند را گرفته است.

۲) جرم: قتل عمد

پس از آن که اعدام طرفداران مجاهدین به پایان رسید، رهبری مذهبی/ سیاسی ایران تصمیم گرفت که سایر زندانیان سیاسی که هوادار گروه های چپ بوده و مسلمان معتقدی نبودند نیز باید اعدام شوند.

حمید نوری در دوره ۲۷ اگوست ۱۹۸۸ تا ۶ سپتامبر ۱۹۸۸( مطالبق ۵ شهریور ۱۳۶۷ الی ۱۵ شهریور ۱۳۶۷) در زندان گوهردشت (رجایی شهر) در کرج ایران، به عنوان دستیار دادیار یا ایفا کننده نقش رهبری کننده مشابه دیگر، در همراهی و همفکری / مشورت با سایر مجرمان، به طور عمد جان تعداد بسیار زیادی زندانی که عقاید ایدئولوژیک آنان در تضاد با حکومت دینی ایران شناخته می شد را گرفته است.

مشارکت حمید نوری این گونه بوده که وی در همراهی و در همفکری/ مشورت با سایرین، زندانیانی را انتخاب می کرده که قرار بوده در برابر کمیته مرگ قرار گیرند که بر اساس فتوای روح الله خمینی اختیارات لازم برای تصمیم گیری پیرامون کدامیک از زندانیان باید اعدام شوند را داشته، زندانیان مذکور را به اصطلاح به راهروی مرگ می برده و در آنجا نگهبانی می کرده، نام زندانیانی که قرار بوده نزد کمیته مذکور برده شوند را می خوانده، زندانیان را نزد کمیته مذکور می برده، اطلاعات مربوط به زندانیان را به صورت کتبی/ شفاهی به کمیته مرگ تسلیم می نموده و نام زندانیانی که می بایست به اتاق اعدام برده شوند را می خوانده و به زندانیان دستور می داده است که در یک ردیف قرار گیرند تا به محل اعدام برده شوند.

هم چنین زنداینان را به محل اعدام همراهی می کرده تا پس از آن جان زندانیان مذکور از طریق حلق آویزان کردن گرفته شود. خود حمید نوری هم در نوبت/ نوبت هایی در هنگام اجرای اعدام ها حضور داشته و در هنگام اعدام صندلی که زندانیان مذکور بر روی آن ایستاده بودند را با لگد/ ضربه از زیر پای آن ها کنار زده است.

هم چنین حمید نوری با تکیه بر نقش رهبری کننده خود در زندان گوهردشت در همراهی و در همفکری/ مشورت با سایر ماموران عالی رتبه زندان گوهردشت، سایر مجرمان را سازماندهی نموده، از ان ها خواسته و به آنان دستور داده است که مبادرت به ارتکاب اعمال فوق الذکر نمایند.»

متاسفانه دادگاه استکهلم به دلیل محدودیت هایی که دارد، نتوانست جرم «جنایت علیه بشریت» را برای حمید نوری در نظر بگیرد، ولی به نظر می رسد که دو جرم بالا می تواند حمید نوری را به اشد مجازات محکوم کند.

این درسی خواهد بود برای تمامی مسئولان شریک در جنایت های حکومت اسلامی ایران از جمله؛ مصطفی پور محمد، حسینعلی نیری، ابراهیم رییسی، مرتضی اشراقی، محسنی اژه ای که به دستور مقام های بالاتر چون روح الله خمینی یا علی خامنه ای با بی شرمی و وقاحت تمام و بدون پاسخ گویی مسئولیت می پذیرند و به جنایت مشغول می شوند و گمان می کنند که با گفتن ما دستور گرفتیم و مامور شدیم، از شراکت در جنایت مبرا می شوند. یا قاضیان بیدادگاه های حکومت اسلامی از جمله؛ ابوالقاسم صلواتی و محمد مقیسه و صدها چون آن ها که فعالان سیاسی و اجتماعی را به محکومیت های سنگین محکوم می کنند. یا مسئولان زندان ها که زندانیان را به طرق مختلف شکنجه می دهند یا می کشند. یا مسئولان نیروهای مسلح و اطلاعاتی- امنیتی که مردم معترض را در خیابان ها سرکوب کرده و زخمی می کنند یا می کشند.

اطمینان دارم، دیری نخواهد پایید که مردم جان به لب رسیده و فعال در جنبش های مستقل اجتماعی که هم‌اکنون در شهرهای مختلف ایران در اعتراض و اعتصاب هستند، با اتحاد و همبستگی با همدیگر، تمام زندانیان سیاسی را آزاد خواهند کرد و این جنایت کاران را به جایی که لیاقت شان است خواهند فرستاد. البته امیدوارم تجربه سال ۵۷ تکرار نشود و تمامی آمران و عاملان شریک در جنایت های ۴۳ ساله جمهوری اسلامی ایران در دادگاه های علنی، عادلانه و مردمی در داخل ایران برای جنایت های بی شمارشان محاکمه و مجازات شوند (مجازاتی غیر از اعدام)، و با کشف حقیقت و ساختن دنیایی انسانی و عادلانه بتوانیم جلوی تکرار جنایت را بگیریم و در آزادی و شادی نفس بکشیم.

منصوره بهکیش

۶ مرداد ۱۴۰۰

دادگاهیِ حمید نوری، انتظاری که پایانش آغاز شد – رویا غیاثی

دادگاهیِ حمید نوری، انتظاری که پایانش آغاز شد – رویا غیاثی

سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
ساعت ۱:۲۶
سياسی
انتظار داریم که دادگاهیِ این جنایتکار، دادگاهیِ حمید نوری دستخوش بازی سیاست های کشورها و دولت ها نشود. انتظار داریم، دولت سوئد، قوه قضائیه، دادستان و قاضی یا قاضیانِ این پرونده، زخمی دگر بر دل پر زخم ما خانواده ها و جامعه نزنند. دادستان ها، قاضیان یاد آورید که قسم خورده اید که داد ستان باشید. اکنون به دست شماست که دادِ دو نسل، دادِ جامعه ای که بیدادی چنین سخت و خونین را تا کنون تحمل کرده، از حمید نوری، یکی از جنایتکارانِ دهه شصت و سال شصت و هفت بستانید

انتظار درد بدی است، مخصوصا اگر در انتظار برگشت عزیزی به خانه باشی، حتی اگر خبر داده باشد که دیرتر به خانه می رسد. اما فریاد و فغان از انتظار برگشت عزیزی به خانه در دهه ۶۰. انتظاری بود با وحشت مرگ در آمیخته. دستگیری عزیزی در کوچه و خیابان، همچون جدایی خورشید و ماه از آسمان، زندگی ات را به شبی تیره و تار بدل میکرد. اگر شب و نیمه شب به خانه هجوم می آوردند و عزیزی را با خود می بردند، ضجه های مادر که: «هرجا فرزندم را می برید من هم می آیم»، به آسمان بلند بود. از آن زمان، بر کشوری که در تب و تاب آزادی و عدالت اجتماعی خروشی زیبا داشت، سایه مرگ نشست. به ناگاه، سرزمینی به سوگ جوانان خود نشست. انتظاری ورای عمر یک نسل شروع شد. انتظاری که نفیرِ مرگ را در گوش و جسم و جانت می ریخت و لحظه های انتظار همچون بختکی بر سینه ات می نشست و راه را بر نفس می بست. انتظاری که در خفا روح و جسم و جانت را می خورد و تو هر آنچه در توان داشتی انجام می دادی که این انتظار به شکلی پایان پذیر، اما عهد شوم جنایتکاران برای کشتن آزادیخواهان و عدالت طلبان، خارج از قدرت و احساس بشری، وحشیانه و بی رحم بر سراسر سرزمین رخت گسترده بود. می گرفتند و به زندان می انداختند و ما در انتظار یافتن خبری از عزیزانمان، همچون مرغی که پرِ پروازش را چیده باشند، بال بال میزدم و به جایی نمی رسیدیم. گذشت زمان و تغییر شرایط، شکل و فرم آن انتظار را عوض کرد ولی در ماهیت سنگین و دردناک آن تغییری ایجاد نکرد. اول بی خبری بود، انتظار می کشیدی و به هر دری می زدی، اما با سکوت شوم مسئولان روبرو می شدی، اما وقتی روزنامه را باز می کردی، عکس جوانانی را می دیدی که بدون شناسایی هویت آنان به جوخه های اعدام سپرده شده بودند. از رادیو اسامی اعدام شدگان را می شنیدی. اینگونه خبر می آمد. وحشتناک و غیرقابل تصور. چیزی در درونت فریاد بر می کشید: نه . غیرممکن است!! اما ناممکن، ممکن شده بود. همه تن چشم و گوش می شدی، می دیدی، می شنیدی، اما نمی توانستی باور کنی. فاجعه ای عظیم در کشور در حال وقوع بود، اما جسم و جانت ازپذیرش آن عاجز بود. زمانی که شدت فاجعه خارج از تصور انسانی است، قبولش نیز خارج از قدرت انسانی می شود.

در بهت و ناوری، انتظار پایان این شرایط وحشتناک را داشتی، اما متاسفانه تازه آغازِ کشتار بود. آنچه می شنیدی این بود: «ما می کشیم، اگر گناهکار باشند به سزای اعمالشان می رسند، اگر هم بیگناه باشند، به بهشت می روند». فقط همین یک جمله، مرگِ عدالت، مرگِ انسانیت را به شکلی کریه در مقابل چشمانت می گذارد. نه فقط شلاق بر تن، کابل بر کف پا، نه فقط گلوله بر تن یا طناب دار برگردن، کشتار وحشیانه ای که حتی جنین را به سلاخ خانه می برد، برای آن عزیزان در زندانها و برای ما در بیرون از زندان، فاجعه ای عظیم را معنا می کرد. جسم و جان آنان زیر شکنجه، جسم و جان ما از بی عدالتیِ بر آنان روا شده، خرد و درهم شکسته می شد. به جرم های نکرده، در دادگاههایی بدون وکیل و بدور از هر پروسه قانونی به سالها زندان محکوم می شدند، و ما دلخوش به حکم صادرشده، حتی اگر ده سال بود، فقط بدان خاطر که آنان را اعدام نکرده بودند، دل خوش بودیم. به انتظارِ آزادی آنان، روزگار سختی را سپری کردیم. اما به جای آزادی آنان، به ناگاه، باز بی خبری برقرار شد. نمی دانستیم چرا ملاقاتها قطع شده، اما سکوت و بیخبری، خود خبر از فاجعه ای می داد که تصورش محال به نظر می آمد. اما خبر آمد: «کشتند، همه را کشتند». آنان را چه آسان کشتند و ما چه سخت نمی توانستیم باور کنیم. اما دیدیم، دیدیم که با یک حکم، هزاران عزیز این سرزمین سر به دار شدند. پنهانی و دور از چشم مادر و پدر. آنان را زیر خاک پنهان کردند تا شاید جنایت و فاجعه را پنهان و به رازی مگو بدل کنند. و انتظار ما برای آزادی آن عزیزان به انتظار برای دریافت وصیت نامه، وسایل شخصی، دریافت جسد و به خاک سپاری آن عزیزان بدل شد. ولی این هم بی جواب ماند. حتی حقِ به عزای آن عدالتخواهان و آزادی طلبان نشستن، از ما سلب شد. ما ماندیم و انتظارهای بی پایان. گویی کره خاکی روی قلبت چمبره زده و می گوید: بچرخ تا بچرخم، و ما چرخیدیم. زمان گذشت، به اقصا نقاط جهان رفتیم، جوان بودیم، پیر شدیم، اما غمِ بیعدالتی و انتظار برقراری عدالت همچنان بر روح و جسم ما سنگینی می کرد. انتظار گرفتن داد از بیدادگران، در قلبمان زنده ماند. قلب جوان آن عزیزان و فریاد عدالت خواهی آنان با ضجه های مادران و پدران در هم آمیخت و سالها پژواک صدای آن عدالت خواهان که دیگر نبودند و دادخواهیِ آن بیداد و بیعدالتی از گلوگاه ما خروش بر کشید.

در ابتدا فریاد بود، فریاد مادران: «روزی خواهد رسید که ما، شما جانیان را به جرم کشتار عزیزانمان به دادگاه خواهیم کشید». چند سال بعد پرسش بود، پرسشی از خود و از ما: «یعنی می شود، روزی ما دادگاهی این جانیان را به چشم چشم ببینیم». چند سال بعد با اشک می گفتند:«می ترسم بمیرم و دادگاهیِ این جانیان را به چشم نبینم». و در سالهای آخر عمر با اشک و آه می گفتند: «میدانم، من می میرم و دادگاهی این جانیان را به چشم نمی بینم». و همان شد، یکی بعد از دیگری رفتند و دادگاهی قاتلانِ فرزندانشان را به چشم ندیدند. ما ماندیم و میراث دار دو انتظار. انتظار دادگاهی آن جانیان به خاطر کشتار دهه ۶۰ و سال ۶۷ و انتظار دادگاهی آن جانیان به خاطر ظلمی که بر مادران و پدران و خواهران و برادران و فرزندان روا داشتند؛ و ما با این میراث سنگین و دردناک دو انتظار، روزها و شب ها سرکردیم. شبهایی که غم و درد این دو انتظار راه خواب را بر چشمانمان سد میکرد، با خود می اندیشیدیم، یعنی ما دادگاهی این جانیان را به چشم می بینیم. سالها اشکِ خون از قلبمان در وجودِ به انتظار نشسته مان جاری شد، تا اینکه ۹ نوامبر ۲۰۱۹ روزی مثل همه روزهای دگر، خبر آمد: «دستگیر شد. یکی از جانیان کشتار دهه ۶۰ در فرودگاه آرلاندا هنگام ورود به سوئد دستگیر شد». روز ۹ نوامبر ۲۰۱۹ دیگر روزی مثل روزهای دگر نبود. باز انتظار کشیدیم تا دانستیم، این جانی کیست. خبر آمد و چه خوش آمد. باور کردنی بنود، اما واقعیت داشت. حمید نوری دستگیر شد. ۹ نوامبر ۲۰۱۹، روزی که تاریخ را برای زندانیان سیاسی جان بدر برده از آن کشتار، برای ما خانواده جانباختگان و برای جامعه عوض کرد. روزها و شب ها در تب و تاب قطعی شدن روز دادگاهیِ این جانی به انتظار نشستیم. خبر آمد: حمید نوری در تاریخ ۱۰ اوت ۲۰۲۱ محاکمه می شود. روزی که آغازِ پایان انتظار تاریخیِ ما برای به دادگاه کشاندنِ جانیان دهه شصت و سال شصت و هفت را رقم زد؛ و ما مقابل عکس عزیزانمان ایستادیم و فریاد برکشیدیم: «گل داد یاس پیر، زمستان شکست».

اما در جوش و خروش این شادی، باز همان انتظار شکل عوض کرد و بر سینهِ ما نشست. انتظار است از من و ما و همه که امر دادخواهی از منافع شخصی و گروهی چه مالی و چه سیاسی مبرا بماند. تاریخ در مورد همه ما به قضاوت خواهد نشست. انتظار داریم که دادگاهیِ این جنایتکار، دادگاهیِ حمید نوری دستخوش بازی سیاست های کشورها و دولت ها نشود. انتظار داریم، دولت سوئد، قوه قضائیه، دادستان و قاضی یا قاضیانِ این پرونده، زخمی دگر بر دل پر زخم ما خانواده ها و جامعه نزنند. دادستان ها، قاضیان یاد آورید که قسم خورده اید که داد ستان باشید. اکنون به دست شماست که دادِ دو نسل، دادِ جامعه ای که بیدادی چنین سخت و خونین را تا کنون تحمل کرده، از حمید نوری، یکی از جنایتکارانِ دهه شصت و سال شصت وهفت بستانید. امید و انتظار ما این است که دریابید که نه فقط خانواده جانباختگان، نه فقط ملتی، که جهان چشم بر داد ستانی و قضاوتِ شما دوخته است. قضاوت و حکم شما، حکمی که حق همه جانیان جهان است، پیامی خواهد بود به تمام جانیان که روزی در پیشگاه عدالت و مردم باید جوابگوی اعمال ضد انسانی خود باشند. قضاوت درست و برحقِ شما پیام رسانِ پیروزی عدالت بر بیعدالتی خواهد بود. قضاوت درست و برحقِ شما می تواند خاوران و خاوران های ایران را گلباران کند.

به امید آن روز

رویا غیاثی، خواهر جانباخته کبری غیاثی

02.08.2021