بیانیه جنبش انقلابی مردم ایران – گفتگوی محفلی- مجازی
«قسمت دوازدهم «تشکیل حزب توده پیرو ولایت فقیه – کوه موش خواهد زائید ؟»
ما کیستیم ؟ –
وارثان خون و شهادت. عده ای از مبارزان قبل انقلاب که در قیام سال ۱۳۵۷ مشارکت فعال داشتند و تقاص ان را با بیش از ۵ سال زندان در اسارت گاه های خمینی جلاد پس دادند و سپس با درس گیری از تجارب و اشتباهات در تمام کنش های اجتماعی از سال ۱۳۷۸ فعال شرکت نموده و تلاش کرده اند تا این کنش ها را جهت دار نمایند وآن ها را از الودگی های سیاست های اصلاح طلبان دروغین و مدعیان داخل نشین و خارج نشین پالوده نمایند . ما نیز بخشی از همان هائی هستیم که در جنبش ۱۳۸۸ توانستیم شعار “مرگ بر دیکتاتور- مرگ بر خامنه ای ” را به شعار محوری جنبش تبدیل کرده و ساختار حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی را به چالش کشانیم . اطلاعیه ها و بیانیه های ما از همان زمان با نام جنبش انقلابی مردم ایران در تظاهرات ها توزیع و برخی رسانه های خارجی نیز بازتاب یافت. ما اعتقاد داریم جمهوری اسلامی ایران تنها حکومت در جهان است که کودکان را نیز اعدام میکند و هزاران زن در آن بهخاطر مخالفت، اعدام شده و یا در زیر شکنجه بهقتل رسیدهاند. دهها هزار زن سیاسی و اجتماعی از جمله دختران نوجوان، زنان باردار و مادران سالخورده در دهه ۶۰ بهخاطر استفاده از حق آزادی بیان و عقیده اعدام شدند. کار به جائی رسید که آیت اله منتطری که خود مبدع ولایت فقیه و در موضع جانشین خمینی قرار داشت در اعتراض نسبت به اعدام دختران سیزده چهارده ساله خطاب به خمینی نوشت: «… اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینکه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شرکت کرده باشند کاملا ناراحتکننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شکنجههای طاقتفرسا رو به افزایش است.» .این فتوا درست پس از پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق و شکست قطعی ایران در جبهه ها صادر شد بنا به اظهارات مکتوب آیت اله منتطری بیش از ۳۰۰۰ زندانی سیاسی و بهگفته برخی منابع چندین برابر آمار منتظری زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۰ قتلعام شدهاند. براساس اسناد و گزارشهای موثق زندانیان سیاسی در گروههای شش نفره یا بیشتر در فاصله زمانی نیم ساعت برای اعدام برده میشدند و پیکرهای آنان نیز توسط کامیونها منتقل و در گورهای دستهجمعی بهویژه در خاوران دفن شدند.در طول دهههای گذشته نیز جمهوری اسلامی ایران با استفاده از مجازات اعدام به سرکوب مخالفان سیاسی و حتی غیرسیاسی و عادی خود پرداخته و دهها هزار زندانی سیاسی اعدام کرده است. علاوه بر این مجازاتهای روشهای دیگری شکنجه از جمله آزار و اذیت جنسی، ضرب و شتم با باتوم، میلههای فلزی و شوکر الکتریکی، زنجیر کردن زندانیان به میله در محوطه زندان در هوای سرد یا گرم، محرومیت زندانیان از خدمات پزشکی، محرومیت زندانیان از ملاقات، انتقال طولانی مدت زندانیان به انفرادی نیز در زندانهای ایران استفاده میشود. براساس گزارشهای متعدد و مکرر منتشر شده بازداشتشدگان در این بازداشتگاه در معرض تجاوز جنسی و سوءاستفاده جنسی و سایر شکنجههای غیرانسانی قرار داشتند. همچنین در سالهای نخست پس از انقلاب ۵۷، دختران «باکره» را قبل از اعدام به «عقد» پاسداران درمیآورد چون از نظر اسلامی دختری که رابطه جنسی نداشته و باکره است بیگناه بهشمار میرود، اگر اعدام شود، به بهشت میرود. بنابر این طبق فتوایی شرعی و برای جلوگیری از به بهشت رفتن دخترانی که به دلایل سیاسی محکوم به اعدام شده بودند، در شب پیش از اعدام آنها را اجبارا به عقد(صیغه) یکی از پاسداران یا کارگزاران دیگر زندان در میآوردند تا با تجاوز از آنها رفع بکارت شود و بعد، اعدام شوند. گفته میشود دختر بچههایی را که میکشند، بعد برای خانواده گل و شیرینی میبردند و یا کله قند و میگفتند دختر شما دیشب به عقد یک برادر پاسدار در آمد و امروز اعدام شد. گفته شده است که از بعضیها پول گلوله هم گرفته بودند. همه این عوامل باعث ظهور جنبش دادخواهی جدید شده لذا عدم ارتباط جنبش نوین با جنبش ها و شورش و تظاهرات های قبلی بی پایه و انحرافی است . ما عامدانه در بیشتر بیانیه ها مقدمه بالا را درج کرده ایم تا نسل جوان به یادآورد با نسل قبلی او چه کرده اند و بداند که اعمال وحشیانه رژیم و پاسداران چماق بدست حافظ رژیم توتالیتر مذهبی در جنبش اخیر را قبلا با کشتارو تجاوز وشکنجه را با نسل قبلی آموخته بوده اند لذا برای همین کرارا تاکید داشته ایم جنبش زن ، زندگی ، آزادی علاوه بر ویژه گی های منحصر به فرد خود وارث جنبش های قبلی به ویژه جنبش دهه شصت بوده است. چرا که اگر از سال های شصت به بعد شاهد برخی مداراهای مقطعی رژیم هم در برخی مسائل اجتماعی بوده ایم به یمن مقاومت ، شهادت و شکنجه هزاران اسیر زندان های جمهوری اسلامی در دهه شصت بوده است چرا که در غیر این صورت رژیم جمهوری اسلامی و اندیشه ناب خمینی از همان روز نخست دارای مختصات طالبان شیعی بود اما زیرساخت و روبنای اجتماعی ایران مشابه افعانستان نبود که به سادگی اجازه استقرارحکومت طالبان شیعی در ایران را بدهد .تجربه جنبش های اجتماعی در همه کشورهای نظیر ایران موید آن است که چنانچه مردم نتوانند خواسته خودرا ازطریق انتخابات پارلمان و صندوق رای اعمال کنند بدون شک خیابان منصه برحق خواسته های مردم است .خیزش دوسال گذشته اخیر جوانان که با شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان ها شروع و پرتوان تا دامنه البرز طنین یافت در فراسوی تکامل خود به شعار «سرنگونی نظام و مرگ بر دیکتاتور» تکوین یافت. سرعت و شتاب خیزش آنرا به یک جنبش سراسری با مشخصات ومختصات انقلابی تبدیل و علاوه بر شکست سکون معنی دار جامعه چهره و صف بندی نیروهای طبقاتی را دگرگون نموده است. چرائی انتخاب خیابان در جوامع دیکتاتوری محرزاست زیرا وقتی در یک جامعه بسته سیاسی مبتی بر دیکتاتوری هیج راهکار ونهاد دیگری برای ابراز عقاید وجودنداشته باشد فضاهای عمومی همچون خیابان و پشت بام محل اصلی شعارو اعلام خواسته به شمارمی رود .اینک حدود دوسال از پدیدارشدن جنبش مهسائی میگذرد و ظاهرا مدتی است جنبش از خیابان پرکشیده بطوری که رژِیم جمهوری اسلامی و دیکتاتور آن که تا همین مدتی پیش به وحشت افتاده بود مجددا با شعار حجاب به میدان بازگشته است اما اقای خامنه ای که عمری را درگنداب فتح المبین بسر می برد فراموش کرده که تاریخ دو بار تکرار میشود،« بار اول بصورت تراژدی و بار دوم بصورت کمدی و قهرمانان این تاریخ دوبار زاییده میشوند، بک بار در قامت یک اسطوره و بار دوم بشکل یک دلقک؟». از آنجا که رژیم در شرایط کنونی درصدد برگزاری انتخابات مجلس فرمایشی و مجلس خبرگان قراردارد و موج نگرانی عدم حضورمردم سراسر تاروپود رژیم و حاکمیت را فراگرفته و عده ای از اصلاح طلبان و کارگزاران سازندگی با همراهی بازماندگان برخی از توده ای ها و فدائیان اکثریت درصدد فریب مردم و کشانیدن آنها به پای صندوق های رای هستند، غافل از این که مردم مدتهاست انتخاب خودرا با اعلام تحریم انتخابات انجام داده اند. بخشی از گفتگوهای درون گروهی در این ارتباط را برای آگاهی جنبش انتشار عمومی داده ایم
مروری بر جنبش های خودانگیخته بعداز انقلاب نشان داده که نخستین جنبشِ گستردۀ سالهای پس از انقلاب شورش خرداد ۱۳۷۱ مشهد بود. دومین جنبشِ اعتراضیِ گسترده را دانشجویانِ دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ رقم زدند. سومین جنبش اعتراضیِ گسترده، جنبشِ دانشجویی و دانشگاهیِ تابستان ۱۳۸۲ بود. چهارمین جنبش اعتراضیِ گسترده در اعتراض به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ به راه افتاد که جنانجه تداوم می یافت می توانست به تغییرات گسترده در ارکان حاکمیت منجرشود اما متاسفانه چون شعارهای آن در چارچوب نظام قوام یافته بود سرکوب شد. . پنجمین جنبش اعتراضیِ گسترده در ۷ دی ماه ۱۳۹۷ در اعتراض به گرانی و سیاستهای دولت روحانی از مشهد و شهرهای بزرگ استان خراسان آغاز شد. و ششمین جنبش اعتراضیِ گسترده در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در پی سهمیه بندیِ بنزین و افزایشِ بهایِ آن به راه افتاد.پی آمد و انباشت مطالبات مردم که در این جنبش ها سرکوب شده بود پس از وقفه کوتاه متأثر از سرکوب پس از آبان ۹۸ و همه گیری کرونا، در سال ۱۴۰۰ شدت گرفت وبرخلاف دگر جنبش های نامبرده بصورت سراسری در گوشه وکنار ایران فراگیرشد. اگرچه جنبش اعتراضیِ آبان ۱۳۹۸ را بسیاری از کارشناسانِ ایران گستردهترین و خونینترین جنبش اعتراضیِ ۴۱ سال گذشته دانسته بودند اما رنگ و بوی جنبش مهسائی و شعارهای برآمده از خیل مبارزان کف خیابان و حضور فعال زنان قهرمان ، این جنبش مهسائی را وارد نقطه عطف نوینی در تاریخ مبارزاتی مردم نمودکه هنوز هم کم و کیف این جنبش مورد بررسی رسانه های جهانی قراردارد. این جنبش هفتمین جنبشِ اعتراضیِ گستردۀ سالهای پس از انقلاب و در واقع هم صدائی سراسری همه خرده جنبش ها و گروه های معترض بود بطوری که اعتصابات و مطالبات معلمان در اعتراضات کارگران و صدای بازنشستگان در اعتراضات معلمان و ستم بر زنان در قطعنامه ها و اعتراض های معلمان و بانگ زندانیان در تظاهرات های دانشجوئی و فریاد تشته لبان بی آبی خوزستان در استان های همجوار و دورترو حمایت از جنبش کردستان در زاهدان و نهضت تبریزدر کردستان شنیده شد.پراکندگی جغرافیایی و تنوع گروههای معترض بازگو کننده این واقعیت بود گه جامعه سرکوب شده ایران در آستانه انفجاراست. بررسی و تعمیق در جریانات بالا به ویژه پس از جنبش 1398 نمایانگر این بوده که برخی گروه ها و بازماندگان دهه شصت و به ویژه خارج نشینان بی عملی که امید وآرزوهای خودرا در زدوبند با محافل مشکوک غرب و شرق می دانستند تلاش نمودند با موج سواری ، خودرا بهرطریق ممکن به این جنبش متصل نمایند. در این میان اگرچه از یک طرف شاهد انشقاق و روی آوری برخی نیروهای درون حاکمیت بعد از انقلاب به سوی مردم بودیم اما گروه ها و سازمان های چپ و راستی که بهر دلیلی خودرا در براندازی رژیم درخطر می دیدند یا رسما به نفی این جنبش ها پرداختند و یا کوشش نمودند با القائات مزورانه جنبش را از مسیر واقعی منحرف نمایند. ما در بیانیه های قبلی انواع و اقسام این تشبثات خائنانه را افشا کرده ایم . اما در این میان جریانی به نام« بازماندگان و هواداران حزب توده با همراهی برخی هواداران اکثریت » در یکی دوسال اخیر با انتشار چند بیانیه و اعلامیه سعی کرده تا به اصطلاح جبهه واحد ضد دیکتاتوری یعنی آرمان حضرات کیانوری و عموئی را زنده نمایند. این جریان که رسما سردرآخور سازمان جاسوسی روسیه دارد به نام «راه توده» از مدتها پیش با راه اندازی سایت «پیک نت» برعلیه جنبش انقلابی و در هم نوائی هم آوائی با ارتجاعی ترین حکومت تاریخ کشور برآمده بودند اما کاربرد واژه « توده وحزب توده» که مصداق خیانت در جنبش انقلابی از سال 1332 تا کنون است مانع اساسی اظهار وجود این دارودسته بشمار می رفت تا این که به ناگاه بیانیه کارپایه سیاسی گروه «۱۰ مهر» برای مرحله کنونی مبارزه با شعار «پیش بهسوی وحدت اصولی تودهایها در دفاع از جهانبینی علمی و مشی انقلابی تاریخی حزب توده ایران » منتشر شد که بانیان آن رسما اظهارداشته اند:« بنیانگذاران گروه «۱۰ مهر» تعدادی از اعضای سابق رهبری و کادرهای پیشین حزب در دوران پس از ضربه به حزب توده ایران هستند که از زمان تخریب حکومت سوسیالیستی در اتحاد جماهیر شوروی و انحلال اردوگاه سوسیالیسم در سال ۱۹۹۱، مخالف ظهور گرایشات سوسیال دمکراتیک در جنبش کمونیستی بودهاند، و بر پای بندی پیگیر به اصول مارکسیسم ـ لنینیسم پافشاری کردهاند. برای ما، مارکسیسم ـ لنینیسم فقط یک پرچم نیست که تنها بهمنظور اعلام هویّت برافراشته شود، بلکه مجموعهای از اصول علمی است که باید در تدوین هر سیاستی در سطح ملی و بین المللی از آن پیروی کرد. ما ضمن مخالفت با سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی فاجعهبار برای کارگران و دیگر زحمتکشان کشور و اقدامات سرکوبگرانه حکومت ایران، با تمام تلاشها ـــ آشکار یا ضمنی ـــ با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در این مقطع حساس تاریخی که مقاومت جمعی کشورهایی چون ایران به کلید پیروزی بر سلطهجوییهای امپریالیسم بدل شده است، مخالفیم. با توجه به غیبت یک جنبش تودهای سراسری و سازمانیافته در ایران، چنین تلاشهایی در شرایط کنونی تنها میتواند در خدمت اهداف امپریالیسم آمریکا برای تجزیه ایران قرار گیرد.
جنبش انقلابی مردم ایران از زمانی که این گروه و« گروه راه توده- پیک نت» بیانیه مشترک« جمعی از هواداران سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) و حزب چپ ایران(فدائیان خلق) و حزب توده ایران- داخل کشور: نه به جمهوری اسلامی هم استراتژی هم تاکتیک!» را که در بحبوبه جنبش مهسائی صادرکردند، این روند حضور را مدنظر قرارداده و یک جلسه خاص که عملا قسمت دوازدهم بیانیه جنبش انقلابی را شامل می شد در این باره برگزار که بنا بدلائلی تا امروز آنرا انتشارعام نداده بودیم. اما اخیرا پس از آنکه مقاله دوبخشی « در نقد نگرش و سیاستی ورشکسته (چپِ همدل با ولی فقیهِ «غرب ستیز»! نوشته آقای بهزاد کریمی از فدائیان سابق در سایت اخبارروز منتشر شد با بحث درون گروهی مجازی مجددا بحث قبلی را ادامه وتکمیل و با موافقت رفقای گروه جنبش انقلابی این قسمت را برای تنویر افکار مبارزان و روشن شدن مواضع چپ جدید در باره ورشکسته گان سیاسی مرده در تابوت منتشر می کنیم .
رفیق فریبرز- اگر یادتان باشد پس از دوران خاتمی یک خوش خیالی محض برای هواداران توده ای – اکثریتی به وجودآمده بود که گویا اصلاحات ارکان حاکمیت را دچار تغییر خواهدکرد . سواد سیاسی این جریان که بیشتر گرته برداری از نظرات فرخ نگهداربود قادر نبود تفاوت دولت و حاکمیت را در چارچوب جمهوری اسلامی توضییح دهد . البته راه بجائی نبردند ولی بنطر می رسد گروه دهم مهر همان انتشاردهندگان ماهنامه اخگرهستند که از همان سالهای 1376 که با انتشار نشریه ماهانه اخگر خودرا مدافعان سوسیالیسم علمی معرفی می کردند و امروزه مشخص شده این ها وارثان توده ای ولایت فقیه و مدافع مواضع باصطلاح ضد امپریالیستی جمهوری اسلامی هستند که پس از مدتها سکوت سیاسی مجددا از سال 1392 در پی آمد جنبش 1388 و 1391 شروع به انتشار مواصع خوددر قالب بیانیه و اعلامیه های درون گروهی نموده اند .من بیاددارم خودما که حضورفعال در جریان جنبش 1388 داشتیم شاهدبودیم عناصر توده ای و اکثریتی هم در تظاهرات زیرپرچم اصلاحات حاضر بودند و حتی کوشش کردند بلندگوی شعار را از ما تصاحب کنند تا شعارهای انقلابی مطرح نشود و شعارها در حد مطالبات انتخاباتی باقی بماند. بعدها هم ما نمونه هائی مشاهده کردیم که به نظرم افق فکری آنها همین گروه دهم مهری بودند . این ها دوفرض مانع الجمع را مطرح کرده اند اول این که گویا رژیم ظرفیت اصلاحات دارد و دوم این که رژیم و بخصوص آقای خامنه ای مبارزه ضد امپیریالیستی را هدایت می کنند در حالی که به قول معروف دو فرض مانع التجمع نمیتوانند کبری و صغرای یک گزاره باشند. به نظر می آید خود رژیم هم فهمیده که حنای انتخابات پیش رو در هردو مورد« مجلس و ریاست جمهوری » دیگر رنگی ندارد . علاوه بر این شدت و قوت جنبش زن- زندگی و آزادی باعث فرو پاشی طلسم تقدیس وولایت فقیه و انشقاق تدریجی بین نیروهای خودی هم بود .به همین علت رژیم و دارو دسته پاسداران ولایت که می دانند ذره ای آبرو وحیثیت برایشان باقی نمانده بدشان نمی آید عده ای یا گروهی از غیرخودی های خودی ! نظیر بازماندگان توده ای ولایتی مدار یا اکثریتی های باند فرخ نگدار بتوانند علمدار رژیم در مبارزه سیاسی با جنبش مهسائی و چپ نوین مستقل از ابرقدرت ها و همچنین راست های دلخور از حاکمیت« نظیر دارو دسته اتاق بازرگانی و رسانه های سخنگوی نئولیبرال ها مثل دنیای اقتصاد – مهرنامه و روزنامه مهر و..» شوند .
رفیق احمد- در حالی که نسل ایکس متولدین 1340 وجوانان نسل هزاره (نسل ایگرگ که پس از نسل ایکس و پیش از نسلِ زد قرار دارد؛ متولدینِ اواخر دهۀ 1350 و اوایل دهۀ 1360) و نسل زِد (زومرها و جانشینانِ نسل ایگرگ هستند؛ متولدینِ اواسط دهۀ 1370 و اوایل دهۀ 1380) و همه نسل زومرها پرجمدار مبارزات مهسائی بوده اند روی آوری به بقایای نسل ایکس و ایگرگ و دست آموزان بازماندگان فرتوت توده ای- اکثریتی که عموما در سرای سالمندان جای دارند نشان از حماقت رژیم و سفاهت سیاسیون ورشکسته به تقصیر دهه شصتی هائی است که یکبار قبلا پاداش سرسپردگی به ولایت فقیه را دریافت کرده اند ، اما هنوز شعار احمق کسی است که صدبار ازیک سوراخ گزیده میشود در باره آنان صادق است . این دارودسته از سال 1332 به بعد نشان داده اند که حاضرند چندین بار به تماشای یک فیلم بروند بلکه پایان فیلم تغییر کند ؟! چرائی ظهور مجدد این دارودسته به نزدیکی سیاست های رژیم جهموری اسلامی به روسیه و به اصطلاح نگاه به شرق است . بدون شک روس ها هم بدشان نمی آید یک جریان خالص خودی در داخل کشور داشته باشند تا ارتباطات داخل کشوررا سامان بدهند . دقیقا نظیر نقشی که کی جی بی در دوران شوروی از حزب توده انتظارداشت .وجود احزاب باصطلاح کمونیست در کشورهای ضد کمونیستی مثل مصر، عراق ، سوریه ، اتیوپی ، سومالی ، مسبوق به سابقه می باشد اگرچه همه این احزاب در سربزنگاه فدای منافع شوروی یا روسیه وقتل عام شدند.
رفیق ارژنگ- آن چه در این میان مهم است این که همه جناح های رژیم با نابودی احزاب کمونیستی و یا سازمان های مارکسیستی در دهه شصت موافق و هماهنگ بودند لذا با توجه به اعلامیه دادستانی انقلاب در مورد انجلال حزب توده بعید بنظر می رسد بتوانند به نام حزب توده و یا توده ای مجددا فعالیت نمایند مگر آن که تحت لوای نام دیگری نظیر همین «حزب مهر» یا »گروه دهم مهر »و یا «فدائیان توده ای ذوب درولایت » فعالیت نمایند . آن چه که در بیانیه عریض طویل کارپایه سیاسی گروه «۱۰ مهر» برای مرحله کنونی مبارزه برجسته شده و مارکسیست ها و سایر مبارزان را از آن برحذر می دارد موضوع تجزیه کشور است . این ها دقیقا بر همان دیوارشکسته ای تکیه زده اند که حامیان پروپاقرص ولایت ، سلطنت طلبان دوآتشه مدتهاست بر بالای این دیوار گلی نشسته وجنبش انقلابی را ازآن می ترسانند . این نکته مهمی است که جریاناتی که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی قلمداد میکنند, مساله و مشغله و هویت اصلی شان علیه بخشی از مردم یعنی مردم کردستان, بلوچستان, آذربایجان و خوزستان است نه علیه حکومت. بحث تمامیت ارضی هیچ ربطی به مبارزه علیه جمهوری اسلامی ندارد. بلکه بحثی علیه بخشی از مردم و علیه اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. جریانات راست ناسیونالیست و سلطنت طلب و چپ های نادم و توده ای های بازمانده از جنبش انقلابی هر ادعایی داشته باشند، تمامیت اراضی و مشتقات آن را اساسا در مقابل بخشی از مردم علم میکنند نه علیه جمهوری اسلامی. این شعار علیه «تجزیه طلبی » مورد ادعای این جریانات طرح و برجسته میشود. باید از این اشخاص پرسید ایا اساسا در عرض 42 سال گذشته تجزیه طلبی محلی از اعراب داشته است ؟ و آیا واقعا در این جامعه تهدید تجزیه و جدایی کشور را تهدید میکند؟ آیا بطور واقعی«تجزیه طلبی » یک جنبش و گرایش اجتماعی واقعی است؟ آیا حرکت و جنبشی قابل توجه در این جهت قابل مشاهده است؟ و نکته مهمتر اینکه اصولا با مساله ای بنام تجزیه طلبی چه برخوردی باید کرد؟ باید آنرا سرکوب کرد؟ باید ریشه های آنرا شناخت و به درمان آن پرداخت؟ یا باید بدان بی توجه بود؟
تمام شواهد نشان میدهد که جواب به این سوال که آیا تجزیه طلبی در این کشور یک جنبش واقعی و جدی است، منفی است. بنطر ما که در درون کشور و با چشم باز به وقایع می نگریم مطلقا چنین جنبشی در سطح اجتماعی و گسترده وجود ندارد. و ناسیونالیست قومی که اینجا و آنجا تلاش میکنند مردم کرد و ترک و بلوچ و عرب را از بقیه جدا کنند. یا بهرحال به تفرقه و جدایی در میان مردم دامن میزنند . آنها اتفاقا از همین تبلیغات ضد اقلیت های ملی و قومی سلطنت طلبان و ناسیونالیست ها تغذیه می شوند و هویتشان را مبارزه با «فارس ها » تعریف می کنند. اما در هیچ بخشی از کشور گرایش به جدایی و تفرقه بحث اجتماعی و جدی وجود نداشته ودر خوزستان ، آذربایجان ، سیستان و بلوچستان و کردستان شعارهای مبارزاتی اساسا بر علیه حاکمیت جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام دمکراتیک همگانی بوده است .
رفیق مهسا – اگر چه نسل پیشینی اینها در سال های بعد 1332 درزندان شاه مجله عبرت را راه انداخته بودند که در سال 1362 نیز تکرارکردند اما ظاهرا این دارو دسته عبرت آموزی ندارند. با نگاهی به منویات سایت راه توده و پیک نت مشخص است تامین مالی انها در روسیه صورت میگیرد . بیانگر آین است که این ها در آرزوی کمونیست شدن پوتین و پوشیدن جلیقه استالین بر قد بی قواره پوتین حاضرند در مساجد و محراب ولایت به بست نشینی هم بپردازند . شرم آوراست که در همین بیانیه اعلام وجود رسما بیان داشته اند:« ورود مستقلانه روسیه به عرصه سیاست جهانی بهعنوان یک عامل مؤثر در روابط بینالمللی، معادله قدرت را در سطح جهان بهضرر دولتهای امپریالیستی، بهویژه آمریکا، تغییر داده است، و اکنون، با ورود ارتش روسیه به اوکراین و خودداری بخش بزرگی از کشورهای مهم جهان از همصدایی با آمریکا و غرب علیه روسیه، این روند از یک تحول کمّی تدریجی به سطح یک تحول کیفی در سطح جهان ارتقاء پیدا کرده است ـــ تحولی که هر روز بیشتر به روندهای جهانی شکل میدهد.امروز بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی، که بهواسطه وجود گرایشات دوگانهاش میان شرق و غرب تا زمان ورود نیروهای ویژه روسیه به اوکراین، در ظاهر از سیاست «نه شرقی، نه غربی» پیروی میکرد، با درک از ماهیت تحولات جهانی و سیر کلی این تحولات علیه سلطه یکجانبه امپریالیسم، و بر اساس آگاهی از این واقعیت که امپریالیسم به هرصورت وجود یک دولت از نظر سیاسی مستقل و قدرتمند را در ایران تحمل نخواهد کرد، تصمیم به اتخاذ سیاست نگاه به شرق گرفت. و این، بهدلیل اهمیت جایگاه استراتژیک ایران در روند تحولات جهانی، آغازگر روندی شد که هم سیاست آمریکا در قبال ایران را به سیاست تکیه بر چماق، که امروز شاهد آن هستیم، تغییر داد، و هم به دور تازهای کشمکشهای جدی میان جناحهای درون حاکمیت جمهوری اسلامی، و تلاش در جهت حذف چهرههای اصلی جناح هوادار غرب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری انجامید. قطعی شدن این جهتگیریهای تازه حکومت جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی، و تضعیف نقش نیروهای هوادار غرب در عرصه سیاست خارجی، که به بدل شدن آنها به یک اپوزیسیون رسمی در داخل کشور منجر شد، معادلات قدرت در داخل کشور را تغییر داد. جناح هوادار غرب، که تا دیروز بهعنوان یک شریک متعهد به نظام در چارچوب سیاسی کشور عمل میکرد و خود از سرکوبگریهای رژیم حاکم بهرههای کلان میبرد، اکنون برای بازپس گرفتن جایگاه از دست رفته خود، از یک سو هرچه بیشتر دست بهدامن دولتهای غربی میشود، و از سوی دیگر تمرکز خود را روی سوار شدن بر موج اعتراضات ناشی از نارضایتیهای برحق انباشت شده، که سیاستهای نئولیبرالی خود غربگرایان عامل اصلی آن بوده است، قرار داده است.».
آقایان الفبای مارکسیسم و اقتصاد را ندانسته وکرارا در این بیانیه واژه منور احسان طبری « که بر که» را به کاربرده اند. برای یادگیری این سالخوردگان سال های مرگ باید یادآوری کرد بیش از هشتاددرصد اقتصاد کشور دولتی و خصولتی است که عمدتا زیر یوغ دستگاه خلافت خامنه ای « ستاداجرائی» با ترکیبات شرکت های « تدبیر» ، «مدبر» و بنگاه های اقتصادی پاسداران و نظامیان همچون قرارگاه خاتم الا نبیا ، بنیاد تعاون سپاه ، بنیاد تعاون ارتش ، ساتا« سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح » بوده به طوریکه بیش از هفتاددرصد بورس ایران مستقیما و غیرمستقیم در اختیار هلدینگ های شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی نیروهای مسلح ، شرکت سرمایه کذاری غدیر ، شرکت سرمایه گذاری تامین اجتماعی ، شرکت سرمایه گذاری تدبیر ، هلدینگ گسترش نفت وگاز پارسیان ، هلدینگ پتروشیمی خلیج فارس می باشدکه همگی زیر کلید حاکمیت شرق نگرهستند ؟!.لذا مشخص نیست نگرانی برادران بازمانده توده ای از سلطه غرب گرایان غیرولایتی چیست ؟! اگر منظور آنها اتاق بازرگانی باشد کل صادرات غیرنفتی که در اختیار اعضای اتاق بازرگانی قراردارد بیش از ده الی 15 میلیارددلار نیست -که بخش عمده این افراد هم در دامن ولی فقیه پرورش یافته اند -درحالی که صادرات غیرنفتی « محصولات پتروشیمی و معادن» بالغ بر 50 میلیارددلار بوده که عمدتا در اختیار باندرهبری و سپاه و خصولتی های وابسته به ولایت فقیه است .
رفیق رویا- خوشبختانه گرایش به حزب توده در میان جوانان و راهبران جنبش مهسائی یا وجودندارد و یا بسیارناجیز و قابل جشم پوشی است. اما این بیانیه مجددا فرصتی بدست ضد کمونیست ها خواهدداد تا در لفافه مبارزه با کمونیست برعلیه چپ نوین که از آن وحشت دارند استفاده نمایند. کما این که جناح دست راستی و اساسا حاکمیت جمهوری اسلامی علیرغم آن که می داند چین و روسیه در زمره کشورهای سوسیالیستی نیستند اما هرگاه بخواهد بر علیه جنبش نوین چپ که مستقل از قدرت های جهانی فعالیت دارد اقدام کند عامدانه در رسانه ها این دوکشور و کره شمالی را کمونیستی اعلام تا انزجار مردم را بر علیه جنبش چپ برانگیزد و در این میان دارو دسته سخنگویان نئولیبرال ها و رسانه های وابسته به انها نظیر موسی غنی نزاد و طبیبان و روزی نامه دنیای اقتصاد ، مهرنامه و چند چهره رسانه ای بازارسرمایه که نان و روزی خودرا از بی خانمانی و غارت سرمایه مردم فلک زده تامین می کنند گوی سبقت از سایرین را ربوده اند. اتفاقا دل نگرانی نئولیبرال هائی نطیر موسی غنی نژاد در مورد براندازی نظام جمهوری اسلامی دقیقا همین دل نگرانی بازمانده های حزب توده است . هردوی این دو نگران رادیکالیسم جنبش مهسائی و به قدرت رسیدن چپ ها و استقلال کشورها از همه قدرت های حاکم جهان هستند تا نگرانی از معیشت مردم .
رفیق فریبرز- من وقتی این بیانیه ها را سرهم می کنم مجددا به یاد جمله معروف مارکس افتادم که به نقل از هگل در کتاب هجدهم برومر و ناپلئون بناپارت بر اين نکته انگشت گذاشته است که« همه رويدادها و شخصيت هاى بزرگ تاريخ جهان، به اصطلاح، دوبار به صحنه ميآيند؛ وى فراموش کرده است اضافه کند که بار اول بصورت تراژدى و بار دوم بصورت کمدى، خامنه ای به جای خمینی ، حسن روحانی به جای اکبررفسنجانی وآقا مصطفی خامنه ای به جای احمدخمینی ، فرخ نگهدار به جای کیانوری و گروه دهم مهرماه به جای حزب توده و ما با چنين مضحکهاى روبرو هستيم. این ها این دفعه پز عالمانه انتقاد از خود هم گرفته اند ولی تنفس مویرگی اینها همان توده ای های بعد انقلاب است . در این بیانیه بازماندگان حزب توده رسما نوشته اند :« ما به درستی اصول مشی سیاسی و مبارزاتی حزب، هم در طی دهههای پیش از انقلاب و هم در فاصله سالهای ۶۱ ـ ۱۳۵۷، اعتقاد راسخ داریم و دفاع از آن را وظیفه خود میدانیم. بهنظر ما آنچه دراین سالها گذشته است و آنچه بهویژه امروز در جامعه ایران میگذرد، حجتی بیخدشه بر حقانیت دیدگاه مارکسیستی ـ لنینیستی حزب توده ایران و درستی اصول برنامه آن در سالهای ذکر شده است». یعنی این دارو دسته خیانت های دهه شصت و جاسوسی و شکار انقلابیون توسط توده ای ها را تائید و مجددا قرارست جاسوسان جمهوری اسلامی یک باردیگر در ردای چپ به شناسائی و شکار نیروهای انقلابی پرداخته تا شاید رژیم جمهوری اسلامی ردای قانونی بر فعالیت مخرب ضد مردمی آنان بپوشاند. این در حالی است که بخش هائی از حزب و هواداران حزب و برخی اکثریتی ها به درستی از نقش مخرب و ضد انقلابی حزب توده و سازمان اکثریت در سال های شصت پرده برداشته و به علت شرم تاریخی عملا مارکسیسم و چپ را بوسیده ودر طاقچه خانه های دولتی سرمایه داری غرب به امانت گذاشته اند . سیاست و هدف حزب توده از زمان تشکیل ایجاد و یاقتن شکافی در بالا و یا متحدانی در میان اقشار میانی برای تشکیل «جبهۀ ضد امپریالیستی» یود، با این امید که این جبهه را به سمت بلوک شرق کشانده و میان بر راه رشد غیر سرمایه داری خودشان را پیاده کنند. جالب است که این تئوری نه در ایران بلکه در افغانستان توسط حزب برادر دموکراتیک خلق با استفاده از حربۀ نفوذ و کودتا پیاده شد و نتایج اسف باری بوجود آورد که هنوز هم ادامه دارد. نمونه های دیگر اسفبار این سیاست در عراق -مصر- اتیوپی و…پیاده شد که ماحصل آن درغلطیدن این کشورها به جرگه غرب بود تا شوروی و روسیه . بد نیست با توجه به مواضع سال های بعد انقلاب حزب توده و سازمان اکثریت تاکید کنم اگرروزگاری نه چندان دور رهبری حزب توده و متعاقبا سازمان اکثریت فدایی، به جنبه اتحاد با جناحی از حاکمیت و نقش آن در جبهه متحد خلق پر بهاء میداد که پیآمد این ارزیابی منجر به آن گشت که آن ها حساب خمینی را از دیگر عناصر ارتجاعی حاکمیت جدا کنند امروز بازماندگان «دهم مهر» انها تلاش دارند همان سیاست را در مورد ولی فقیه افسارگسیخته خامنه ای بکارببرند که در جنبش مهسائی دقیقا نوک حمله مبارزان قرارداشت . من یادم می آید در دوران زندان که در اوین بودم یکی از رفقای زندان بارها بمن می گفت:« فرد توده ای فقط وقتی بمیرد دیکر توده ای نیست والا توده ای ، توده ای است». کمااین که دارو دسته راه توده و دهم مهر و کاشته های درون گیاهی آنان مثل اکثریت و باند فرخ نگهدار هم هنوز در منجلابی که خودساختند غوطه ورهستند.
درک و تحلیل ما بر این است که رژیم رو به موت ولایت فقیه که قادر به همگونی جناح های خودی نشده درصد یارگزینی از خودی های غیرخودی برآمده و بعید نیست در پس آمد انتخابات ریاست جمهوری اجازه فعالیت مجدد توده ای ها و اکثریتی ها در قالب جدید و با نامی غیراز توده ای و فدائی صادرشود . ما از هم اکنون پیشنهاد داریم نام خانه سالمندان کمونیست های پیرو ولایت برای این دارو دسته انتخاب گردد. البته با نگاهی به محتوای سایت گروه دهم مهر مشخص می شود چه کسانی پشت پرده این سناریوی رنگ باخته هستند. مصاحبه های مرتضی محیط و حضور چندتن از عناصر چپ افغانی و یادنامه دکتر همگی بیانگر ائتلافی نامیمون از سرخوردگان مهاجر و احتمالا برخی نظامیان توده ای که در ساختار بعدی حزب توده جایگاهی نداشتند می باشد. شاید بتوان با اقتباس از نقل مارکس در کتاب هجدهم برومر لوئی بناپارت می توان جنین نگاشت که« مضمون دگر دیسی و تغییرات خواسته جنبش مهسائی نمی تواند چکامه خود را از گذشته بگيرد، اين چکامه را فقط از آينده ميتوان گرفت. اين جنبش تا همه خرافات گذشته را نروبد و نابود نکند قادر نيست به کار خويش بپردازد. انقلاب شکست خورده و بسرقت رفته 1357 به يادآورى گذشته های مبارزاتی مردم ایران از آن رو نياز داشت که محتواى واقعى خويش را بر همگان پنهان بدارد در حالی که انقلاب آینده در پس فروپاشی جمهوری اسلامی به اين گونه يادآورىها نيازى ندارد و بايد بگذارد که مُردگان سرگرم دفن مُردههاى خويش باشند تا خود به محتواى خويش بپردازد. در گذشته، مضمون به پاى عبارت نمي رسيد، اکنون عبارت است که گنجايش مضمون را ندارد.
رفیق احمد- من با بررسی و مشاهده سایت این گروه به خصوص در بخش میزگردچند کلیپ از سخنرانی دکتر مرتضی محیط و شخصی به نام اسداله کشتمند – احتمالا از مارکسیست های افعانی -روسی و یادنامه ای برای مهندس صادق انصاری ملقب به ا.برزگر دیدم که بنطرم قرابت فکری اینان را نشان می دهد . اول تعجب کردم ولی با دقت در مطالب و پیشینه دکتر مرتضی محیط طباطبائی که هنوز اندر هم خم مبارزات ضد امپریالیسم و تضاد عمده خلق و امپیریالسم است وقادر به عبور از سرمایه داری وابسته و بورژوازی کمپرادور و مشاهده نقش خلاق کارگران در بعد انقلاب نیست به این نتیجه رسیدم که تلاقی اندیشه اینها تصادفی نیست .چرا که تبلور مبارزات طبقاتی برای مرتضی محیطدر اافغانستان بوده که به نام کمونیست و مارکسیسم، بربریت را به ارمغان آوردند. کاری که قراربود با کودتای حزبی توده ای در ایران صورت گیرد . در بخشی از بیانیه دهم مهری ها آمده است که:« تلاش در جهت حذف چهرههای اصلی جناح هوادار غرب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری انجامید.قطعی شدن این جهتگیریهای تازه حکومت جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی، و تضعیف نقش نیروهای هوادار غرب در عرصه سیاست خارجی، که به بدل شدن آنها به یک اپوزیسیون رسمی در داخل کشور منجر شد، معادلات قدرت در داخل کشور را تغییر داد. جناح هوادار غرب، که تا دیروز بهعنوان یک شریک متعهد به نظام در چارچوب سیاسی کشور عمل میکرد و خود از سرکوبگریهای رژیم حاکم بهرههای کلان میبرد، اکنون برای بازپس گرفتن جایگاه از دست رفته خود، از یک سو هرچه بیشتر دست بهدامن دولتهای غربی میشود، و از سوی دیگر تمرکز خود را روی سوار شدن بر موج اعتراضات ناشی از نارضایتیهای برحق انباشت شده، که سیاستهای نئولیبرالی خود غربگرایان عامل اصلی آن بوده است، قرار داده است.اکنون تضاد میان سیاست خارجی مقاومتی حکومت در برابر سلطه امپریالیسم و سیاست داخلی اقتصادی آن ـــ یعنی اقتصاد نئولیبرالی حاکم که پایگاه داخلی امپریالیسم را تشکیل میدهد ـــ به یک پاشنه آشیل جدی برای جمهوری اسلامی ایران بدل شده است. و این آن عامل جدیدی است که در وضعیت بحرانی کنونی میرود تا امنیت و تمامیت ارضی میهن ما را به مخاطره اندازد. بر اساس درک از این وضعیت داخلی است که دولتهای امپریالیستی اکنون با تمام توان اقتصادی و تکنولوژی تبلیغاتی خود وارد صحنه شدهاند تا با سوار شدن بر موج اعتراضات برحق مردم میهن ما، و کمک به مصادره جنبش حقطلبانه مردم میهن ما توسط نیروهای داخلی هوادار غرب، سیر جریانات را بهسمت بازگرداندن ایران به دامن غرب تغییر دهند>» . تو گوئی که رژیم فاشیستی مذهبی جمهوری اسلامی قادرست مناسبات نوین اقتصادی را برای مردم بارمغان آورد و امپریالیسم خیالی برادران توده ای که عینا همان دشمن تخیلی خامنه ای است مانع آن است. این دارو دسته که هنوز به برخی گرایشات همسو با خود در درون حزب توده فعلی امید بسته در بخشی دیگری از بیانیه مدعی است :« این وضعیت خطیر از مبارزان مردمی حداکثر هشیاری، آمادگی و حضور دائمی در صحنه را میطلبد. در چنین وضعی، برای حضور ما تودهایها در صحنه و اثرگذاری بر این روند حساس و پیچیده مبارزات مردم فرصت چندانی باقی نمانده است. اما با کمال تأسف میبینیم که در چنین مرحلهای حساس، جناح حاکم بر رهبری کنونی حزب حساب خود را از مشی انقلابی تاریخی حزب جدا کرده و در عمل در کنار اپوزیسیون برانداز و حامیان بینالمللی آن قرار گرفته است.» .
بعید بنطر نمی رسد دارودسته حفاظت و اطلاعات سپاه شرط برادری و قانونیت این گروه را گردآوری همه توده ای های سابق به زیر پرچم حزب واحد پرولتری پوتینی و سوکگد وفاداری و بیعت با ولایت فقیه دانسته و این بقایای حزبی هم برای اعلام بیعت با ولایت ، علائم پنهان و آشکاری را برای همسویان خود در گروه های هم خط دیروزین و متحد امروزین « حزب توده ، سازمان اکثریت و بخشی از حزب چپ» به سرکردگی فرخ نکهدار منشر کرده باشند.
رفیق رویا – شرم آور است در شرایطی که حتی بخش هائی از حاککمیت جمهوری اسلامی درگیر خروج از حاکمیت یا حداقل تردید در همسوئی با ولایت دارند دوباره همان هائی که در سال 1357 مرید ولایت خمینی و سراباز جبهه ضدامچریالیسن نظام شده بودند پس از افتضاحات دوباره بازیگر خیمه شب بازی جبهه متحد خلق در برابرامپ ریالیسم به زعامت ولی فقیه باشند با این فرق که دیگر چون سپاه به همه ابزار و فنون پیشرفته تسلیحاتی مسلح شده دیگر نمی توانند شعار مضحک سپاه را به سلاح هاس سنگین تسلیح کنید ولی می توانند از برادر پوتین ضد امپریالیست که خودبخشی از چرخه آن است بخواهند” سپاه را به سلاح هسته ای و بمب اتمی همچون کره شمالی مسلح سازد” ؟! . این آقایان دیرآمده ظاهرا مجددا همچون اسلاف خود برآن شده اند که فجایع ده شصت و مقاومت قهرمانانه بخشی از نیروهای مبارز و زندانیان سیاسی که بذر جنبش مهسائی برآن استوار بود ، را مخدوش و چپ نوین را که با هزاران مصیبت اززیر بار لعن و نفرین مردم خارج شده آلوده سازند تا نتوانند در جنبش قریب الوقوع نقش سازی نمایند . این ها وظیفه دارند و شاید هم روزی ثابت شود مثل برخی از اعوان و انصار قبلی شان مزد بگیر هم هستند تا جنبش را از راهکار درست به بی راهه کشانند تا منافع ارباب روسی و حاکمان دیکتاتورفاشیست مذهبی را حفظ نمایند .ولی کور خوانده اند زیرا نسل مهسائی پیوند خودرا با هرآنجه گذشته ناروشن و خدعه آمیز بوده قطع کرده و خود قادر به خلق راهبرد و راهبر و رهبر در زمان موعود بوده و حساب این الدنگ های سیاسی را به موقع خواهدداد
رفیق ارژنگ – آن چه حیرت آور است این که ظاهرا این عده که خودرا بازماندگان از قافله حزب توده می دانند و دل در گرو مدل کمونیسم افغانستانی و مقاومت حماس گونه دارند خودرا به غفلت و فراموشی زده وتصریح کرده اند:« ولی فقیه توانسته از محرومان، از یکسو، و دفاع قاطع از استقلال و تمامیت ارضی کشور، از سوی دیگر، همچنان از حمایت مهمی از بخشی از خردهبورژوازی شهر و روستا و لایههای پایینی جامعه برخوردار بماند. از دید ما، لایههای بورژوازی بزرگ غربگرای درون حاکمیت، تا زمانی که جایگاه سلطهجویانه خود را بهطور قطع در تمام سطوح جامعه تثبیت نکردهاند، همچنان از ساختار مذهبی حکومت برای ایجاد مشروعیت و حفظ قدرت خود استفاده خواهند کرد. اما در صورت تثبیت هژمونی آنها بر کل نظام، میتوان انتظار داشت که این لایهها بهسرعت در جهت کمرنگ کردن جنبه مذهبی حکومت و استقرار اَشکال کلاسیکتر دیکتاتوری سرمایه، که بیشتر مورد پذیرش امپریالیسم باشد، حرکت کنند.»
شاید نویسندگان این مشعشعات در ایران نبوده و از موج دیکتاتوری و سبعیت و فساد و فروپاشی اقتصاد کشور بی خبرند و یا خودرا به خریت زده و نمی دانند که بازتاب حاکمیت منحط جمهوری اسلامی در باصطلاح حمایت از بخشی از خرده بورزواها و لایه های پائینی جامعه مهاجرت گروهی جمعی تا حدود 8 تا ده میلیون نفر ، ظهور پخمگی بجای نخبگی ، فرسودگی سرمایه های ارزشمند انسانی ، خروج میلیاردها دلار منابع ارزی کشور، هزینه کرد میلیاردها دلار در پروژه های بی آخرو عاقبت مثل سلاح های هسته ای ، واردات بنزین وگاز در کشوری که سومین ذخایر نفت وگاز جهان را داراست ، خشک سالی ناشی از اقدامات انسانی مخرب مثل سد سازی های بی رویه ، بحران اکوسیستم محیطی ناشی از عملیات مخرب سپاه و خصولتی های ضدامپریالیسم ، تعطیل نظام آموزشی و بحران نظامت سلامت عمومی و از همه مهم تر سقوط بیش از یک سوم جمعیت کشور به زیر خط فقر و بیکاری مزمن منشا خودفروشی و مصرف بیش از سه هزار میلیارد دلار منابع ارزی در عرض 42 سال گذشته در قبال اقتصاد فروپاشیده فعلی با نرخ فلاکت 57 درصدی شده است. این ها با این فجایع ، مردم و جنبش انقلابی را به حمایت از رهبری داعیانه فرزانه ولایت خامنه ای منفور دعوت می کنند تا بلکه در قبال این پادوئی مجوز گونه ای حتی به صورت ظاهری برای فعالیت مجدد توده ای ها در فرم و قالب دلخواه پوتین بدست آورند. تقدیس و تجلیل باند جدید الولاده توده ای از پوتین و رهبری چین و آیت اله قتل عام رئیسی که گویا شرق نگر شده است از همین متظر قابل تامل است. شاید ذکر این قسمت از بیانیه بازماندگان توده ای قصد انها را بخوبی نشان دهد که صراحتا اعلام داشته اند:« امروز بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی، که بهواسطه وجود گرایشات دوگانهاش میان شرق و غرب تا زمان ورود نیروهای ویژه روسیه به اوکراین، در ظاهر از سیاست «نه شرقی، نه غربی» پیروی میکرد، با درک از ماهیت تحولات جهانی و سیر کلی این تحولات علیه سلطه یکجانبه امپریالیسم، و بر اساس آگاهی از این واقعیت که امپریالیسم به هرصورت وجود یک دولت از نظر سیاسی مستقل و قدرتمند را در ایران تحمل نخواهد کرد، تصمیم به اتخاذ سیاست نگاه به شرق گرفت. و این، بهدلیل اهمیت جایگاه استراتژیک ایران در روند تحولات جهانی، آغازگر روندی شد که هم سیاست آمریکا در قبال ایران را به سیاست تکیه بر چماق، که امروز شاهد آن هستیم، تغییر داد، و هم به دور تازهای کشمکشهای جدی میان جناحهای درون حاکمیت جمهوری اسلامی، و تلاش در جهت حذف چهرههای اصلی جناح هوادار غرب در انتخابات اخیر ریاست جمهوری انجامید» .
این سفیه مسلک ها نمی دانند تحریم گسترده انتخابات ۲۸ خردادماه ۱۴۰۰ نشان داد که جامعه ایران گام در مسیر عبور از جمهوری اسلامی گذاشته است. پس از ۴۲ سال از انقلاب ۵۷ بیش از پیش برای همگان روشن گردیده که رژیم ولایت فقیه مانع اصلی راه پیشرفت و برقراری دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر در میهن ماست. فساد گسترده و نحوه توزیع بشدت ناعادلانه منابع و ثروت کشور در بین مسئولین و صاحبان قدرت و خروج سرمایه های غارت شده از کشور ، باعث افزایش بی سابقه فاصله طبقاتی در جامعه گردیده است. اکنون هدف اصلی سران حکومت با علم به افزایش نارضایتی و مخالفت آشکار مردم با سیاستهای رژیم ، حفظ نظام سیاسی حاکم به هر قیمت و با هر شرایطی است.
رفیق مهسا – ما چپ ها وقتی می نویسیم این جماعت مذهبی بنیادگرایان هستند باید دقیقا مختصات وویژگی های آنان را برای مردم توضییح بدهیم تا این شیادان نتوانند دوباره بعد از 42 سال در مقام فریب مردم برآیند. می دادیم نه این که مثل حزب توده و اکثریت درصدد پاکسازی جنبه های ارتجاعی جمهوری اسلامی به قصد فریب مردم باشیم . من مدتی پیش مقالاتی در باره رژیم های بنیادگرا و دیکتاتور مطالعه می کردم همه این مقالات تاکید داشتند فرهنگهای بنیادگرا سه ویژگی کلیدی را هم زمان با هم دارند «قاطعیت، خشونت و همبستگی ». قاطعیت، رکن اصلیِ بنیادگرایی است. ذهن بنیادگرا با تردید و ابهام میانهای ندارد. وقتی مردم به طورکامل اسیر ذهنیت بنیادگرایانه میشوند، حتی نمیتوانند اختلاف در حسن نیت را تصور کنند. از نظر اصولگرایان، مخالفان صرفا در اشتباه نیستند، بلکه شرورند. آنها منتقدانشان را افرادی عاجز، بزدل یا دغلباز میبینند و به سخره میگیرند. این دیدگاه حاکی از نوعی نقصان و نابهنجاری اخلاقی است . ماحصل چنین قاطعیتی، خشونت است. در واقع ویژگی اصلی هر جنبش بنیادگرایانهای خشونت است که در لوای زهد خود را نشان میدهد. خشونتورزی برای بنیادگرایی چنان ارزشمند است که میتواند انبوهی از گناهانِ مرسوم مذهبی را پوشش دهد. اما قاطعیت و خشونت، بدون کمک همبستگی راه به جایی نمیبرند. یگانگی و برخورداری از هدف مشترک، هر شکلی از بنیادگرایی را قدرتمند میکند. اگر سخنانان خمینی و خامنه ای را با دقت بررسی کنید می بینید آن ها مکرر امت و مردم را به وفاداری و همبستگی تشویق می کنند و در مقابل مخالفان با تکیه بر آیه« النصر بالرعب » خشونت را تئوریزه میکردندو در مواقع لزوم نیز بارها و بارها فسادهای بزرگ را با تکیه بر اصل وفاداری ورازداری لاپوشانی کردند. اما قاطعیت و خشونت، بدون کمک همبستگی راه به جایی نمیبرند. یگانگی و برخورداری از هدف مشترک، هر شکلی از بنیادگرایی را قدرتمند میکند.
رفیق فریبرز- به عنوان جمع بندی باید اعلام کنم جنبش انقلابی مردم ایران در بستر مبارزات مهسائی هیج گونه مماشاتی را با رژیم در حال حاضر جایزندانشته و هرگونه همکاری نیروهای اپوزیسیون بالاخص مدعیان چپ را با رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی محک.م کرده و در افشای آن از هیج اقدامی کوتاهی نخواهدکرد. محتوا و ماهیت رژیم جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه که در توازن شکل و محتوا بوده اساسا ارتجاعی و حتی نسبت به رژیم استبدادی پهلوی صد گام به قهقرا بوده است . مبارزان دهه شصت اهداف خودرا اگر چه خلقی و موهوم بود در استقرار یک جامعه مدرن استوار بر عدالت اجتماعی می دانستند که هیج تشابهی با رژیم برآمده از حاکمیت توتالیتر نداشت . امروزه این ررژیم فاسد ارتجاعی باعث و بانی فروافتادن اقتصاد و فساد مافیائی شده که حتی استقلال کشور و حفاظت از مرزهای آن با وجود تداوم این حاکمیت با خطر مواجه خواهدشد لذا همه مبارزان بویژه کارگران، معلمان و دانشجویان و کارمندان مبارز و همه آن هائی که به فکرفردای این مرزوبوم و فرزندان نسل زدی هستند وظیفه دارند با اتحاد و همبستگی در تحریم انتخابات و افشای همه کسانی که در پوشش چپ یا راست به دفاع و حمایت از رژیم فاشد ولائی هستند ، سنگر مبارزات ضد رژیم را محفوظ از نفوذ دشمنان زحمتکشان پاس دارند.
«توصییح – خط کشی های زیر جملات همگی از ما است» .
اتحاد ، مبارزه ، پیروزی
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
برقرارباد جمهوری دمکراتیک شورائی
جنبش انقلابی مردم ایران – دوم بهمن ماه 1402