site loader
2022-11-08 وحشت در لانه مورچگان و اصلاح طلبان بازسازی قانون اساسی. جنبش انقلابی مردم ایران

 

وحشت در لانه مورچگان و اصلاح طلبان بازسازی قانون اساسی

در مکتب اسلامی رهبران جمهوری اسلامی « حفط بیضه اسلام اوجب واجبات » و انجام هر عملی در این رابطه از طرف همه مراجع عظام و شخص خمینی مرتجع و خامنه ای و رفسنجانی  مجازبوده است .نمونه هائی که تا کنون در این باره افشا شده کشتار زندانیان عقیدتی در سالهای  شصت ، قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367 بنا به فتوای خمینی  با  مشارکت فعال احمد خمینی ، اکبررفسنجانی ، سید علی خامنه ای و باند موتلفه ای ها ، انتشار نشریه ای به نام «قندپارسی» با محتوای ضد دینی که توسط سعیدامامی و باهدف گرفتن فتوا برای قتل روشنفکران منشر می شد که  توسط بخش دیگری ازاطلاعات شناسایی و جلوگیری شد،  بمب گذاری حرم امام رضا توسط باند سعید امامی ،  کشتن کشیشان مبلغ مسیحیت ،  قتل های زنجیره ای که امروز مشخص شده همه این مسائل در دوره زعامت اکبر رفسنجانی و خامنه ای و توسط سربازان گمنام امام زمان  بوده است .و نمونه کثیف ضدبشری اخیر انفجار در شاهچراغ شیراز که گفته می شود از شاهکارهای باند حسین طائب در سپاه بوده است . در واقع آخرین حرکت اصلاحی مردم با انتخاب خاتمی با شکست مواجه شد زیرا ملت با رای دادن به خاتمی و اصلاح طلبان تصور داشتند که با شرط واگذاری قدرت سیاسی  به ارتجاع حاکم ، حاکمیت از مواضع ارتجاعی‌اش در زمینه‌ سبک زندگی و آزادی بیان، کوتاه بیاید که دقیقا در سال 1378 با حمله ارتجاع به کوی دانشگاه و افشای قتل های زنجیره ای مشخص شد حاکمیت سر سوزنی از مواضع ارتجاعی خود کوتاه نخواهد آمد . شاید همین تجربیات ملموس باعث شده خیزش کنونی که بر پایه خردگرائی بود خودرا به تجربیات گذشته نیز آغشته نماید تا با ترکیب خرد و تجربه بتواند این بار مسیر سخت و سنگلاخی انقلاب را بدرستی به پیماید که مظهر آن علاوه بر تظاهرات های همگانی در سراسر کشور بلکه برگزاری بزرگترین تظاهرات خارج کشوردربرلین آلمان  از طرف مهاجران ، تبعیدی ها و میهن پرستان با دارا بودن عقاید مختلف  شد که جهان را به حیرت واداشت . خیزش کنونی  برای کل حکومت مداران اعم از دارندگان کرسی قدرت و یا نشسته گان بر صندلی های شکسته رزو شده آن چنان گران آمد که آسید حسن خمینی امید برباد رفته اصلاح طلبان در یک بیانیه پاچه خواری تاکید کردکه « شخص رهبر انقلاب اسلامی که علاوه بر جایگاه حقوقی از ویژگی‌های ممتاز اخلاقی برخوردارند و از سرآمدان روزگار خود هستند، برای همه کسانی که با معظم‌له از دور یا نزدیک آشنایی دارند دارای احترام ویژه‌ای هستند و برای بخش‌های بزرگی از مردم از چنان احترامی برخوردارند که توهین به ایشان مانع بزرگ هر نوع تفاهم و گفت‌وگواست.».

ایشان هم البته نگران است در فردای حسابدهی  اگر قرار باشد بیلان 33 ساله مالی آستان پدربزرگش  افشا و معلوم شد بازماندگان خمینی چه بخشی از بودجه و ثروت کشوررا به مفت خوری به یغمابرده اند، چه خواهدشد.

احمدزیدآبادی از سردمداران ملی – مذهبی های اصلاح طلب که از انقلاب چون جن از بسم اله می ترسد و ترس خودرا هم رسما بیان داشته در باره اعتراضات اخیر می گوید :« این تجمعات یک تاثیر مثبت دارد، این حسن را دارد که به تصمیم‌سازان و سیاستگذاران اصلی این پیام ارسال می‌شود که این‌گونه نمی‌توان کشور را اداره کرد و کشور در معرض بی‌ثباتی قرار گرفته است. اگر این پیام درک شود، اتفاقا زمان مناسبی است برای اصلاحات واقعی و بنیادین.دیگر جامعه با چه زبانی باید خطاب به مسئولان بگوید که نیازمند تغییر است. اغلب افرادی که به خیابان می‌آیند، مطالبه سیاسی ندارند. بیشتر می‌خواهند سبک زندگی آنها به رسمیت شناخته شود.  اگر اصولگرایان متوجه مطالبات مردم نشوند، درهای دوزخ به روی کشور باز می‌شود، چراکه کشور نه مستعد انقلاب است که نظم جایگزینی روی کار بیاید و نه با ساختار فعلی می‌تواند ادامه داد. اگر توجهی به این واقعیات نشود کشور با خطرات بزرگی مواجه می‌شود که هرج و مرج کمترین آن است. تنها یک راه برای اعاده حیثیت از ساختار سیاسی باقی می‌ماند که آن هم اصلاحات است. اصلاحات بهترین شانس برای حفاظت از کشور است.». یعنی ایشان تاثیر  تظاهرات را این دانسته که  ایشان و همفکرانش بتوانند با حاکمیت به گفتگو بنشینند و جنبش مردم را وجه المعامله سیاسی با رزیم برای اصلاح طلبان قراردهند ؟!! زهی خیال باطل .

زید آبادی سپس پارا فراتر گذاشته در جریان  کشتار مردم توسط اوباشان نیروی انتظامی و سپاهیان «فراخوان تشکیل جنبش خشونت پرهیز»  را صادر کرده و اعلام نموده «جنبش خشونت پرهیز بنا به ماهیت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانۀ فراگیر و پشتوانۀ مالی بی‌نیاز است. کافی است خود را عضو این جنبش اعلام کنیم و در دایرۀ آن قرار گیریم؛ دایره‌ای که پَست و بالا و رئیس و مرئوس ندارد و همگان در حلقۀ آن، برابر و همسطح و همراه یکدیگرند. این جنبش محتاج گردهم‌آیی هم نیست. پیوندی است بین قلب‌ها که-روحیۀ جمعی- می‌سازد و چون شبحی بر فراز جامعۀ ما به پرواز در می‌آید و سرنوشت را تغییر می‌دهد».

این بدان معنی است که گویا قرارست مردم تودلشان هرچه می خواهند برعلیه حاکمیت شعاربدهند و نیازی به تظاهرات ، اعتضاب و سازماندهی و رهبری ندارند ! زیرا قرارست این آقایان به جای مردم با رژیم گفتگوکنند و خودرا نماینده و رهبر و سازمان جنبش معرفی نمایند؟! درواقع آقایان می خواهتد اعتراضات و کشتار جوانان مردم را وجه المصالحه خود با حاکمیت کرده و باب گفتگو بر سر سهم بری از قدرت حاکمیت برجامعه  را بازنمایند/!

زهی خیال باطل ؟!  تو گوئی که جوانان و زنان شجاعی که دسته دسته روزانه در خیابان ها به ضرب گلوله و باتوم کشته و زخمی می شوند خشونت گرا بوده و لذا آنها را به خشونت پرهیزی دعوت کنیم ؟!  البته این هذیان گوئی ها از یکی از رهبران  قبلی «دفتر تحکیم وحدت » که در دستگیری ها و کشتار دانشجویان دهه شصت بعوان بازوی حزب اله  عمل می کردند « فارغ از اینکه خودایشان در آن سالها در این ماجرا فعال نبوده است » ، و دیرزمانی بعد خودگرفتار فرانکیشتن خود ساخته « رژیم جمهوری اسلامی » شدند، دور از انتظار نیست. چرا که اینان هنوز بدهی تاریخی خودرا به مردم ایران بابت مشارکت در جنایات دهه شصت را پرداخت نکرده اند و از شورش و خیزش جوانان که در گرفتن حقوق اساسی خود منجمله آزادی ، دمکراسی ، حق انتخاب و…، هستند وحشت دارند؟!.  آقای زید آبادی و همفکرانش تووجه ندارند که در ضعارهای این جنبش برخلاف جنبش 1357 تاکنون شعار « اعدام باید کردد» داده نشده بلکه تظاهرات حول شعار« جمهوری اسلامی نمی خوایم ، نمی خوایم» بسیج شده است. لذا این تظاهرکنندگان  نبوده اند  که به خشونت روی  آورده اند بلکه نیروی سرکوب و لباس شخصی ها خشونت را بکاربرده اند که نمونه داشکاه شریف و .. همین موضوع را اثبات کرده است لذا نگران خشونت مردم نباشید چون آن ها  حداکثرتا کنون به دفاع مشروط متوسل  شده اند که درفرهنگ سیاسی این شعار پهنای مطالبه سیاسی را دارد و نه کمتر یعنی قرار نیست این از حان گذششته گان با عباراتی نظیر غزیزم و جانم و اسلام در خطر است، نیدان و تظاهرات را خالی کنند.به قول عوام این « توبمیری » از آن تو بمیری ها نیست ؟!

امثال زیدآبادی توجه ندارند که آنچه به نهادها و قوانین یک کشور، قدرت می‌بخشد، پشتیبانی مردم است که درواقع خود نیز تداوم میثاق اولیه‌ای است که این نهادها و قوانین را به وجود آورده است. در یک دولت قانونی با نمایندگان پارلمانی، مردم حاکمان واقعی هستند و بر کسانی که حکومت می‌کنند، تسلط دارند. تمام نهادهای سیاسی که مظهر و تبلور قدرت‌اند، به‌محض اینکه حمایت و پشتیبانی توده‌های مردم را از دست بدهند، رو به انجماد و فروپاشی می‌گذارند.» یا به ‌بیان‌دیگر، هنگامی‌که یک‌نهاد اجرایی، خواه رهبری یک حزب باشد یا یک حکومت، دیگر مورد اعتماد و پشتیبانی انتخاب‌کنندگان خود نباشد، به‌طور قانونمند قدرت خود را از دست می‌دهد. این قدرت ازدست‌رفته را با هیچ وسیله‌ی دیگری نمی‌توان جبران کرد، مگر بازگرداندن قدرت به سرچشمه‌ی اصلی آن یعنی مردم  که در این رابطه و در این مرحله این همان اجرای قانون اساسی جدید متضمن حقوق مردم یعنی برچیدن رژیم جمهوری اسلامی است . البته ما اعتقادداریم اگر جنبش بتواند در هرمرحله خیزش خود امتیازاتی ازحاکمیت نصیب مردم نماید حتما ازآن استقبال خواهدکرد کمااینکه محرز است این رژیم پیامد جنبش کنونی موضوع گشت ارشاد را عملا منتفی خواهدساخت اما با توجه به شعارهای تظاهرات انسان سیاسی باید کورباشد تا نفهمد کشت ارشاد در همان روزی که ایران دخت ما مهسا بقتل رسید از نطر مردم برچیده شده است زیرا موجودیت هر نهادی در سیستم اقتدارگرا به ابرازوجود و اعمال اقتدار بستگی دارد و چنانچه هر نهادی نتواند اقتدارخودرا در صحنه عمل و خیابان نشان دهد به معنی پایان وجودآن نهاداست .

دیر زمانی قبل زمانی که زیدآبادی گرفتار زندان رژیم جمهوری اسلامی بود  می گفت:

« زندگی به اندازه‌ای زیباست که همه چیز را می‌توان قربانی آن کرد، مگر شرافت را، که عزیزتر و زیباتر از زندگی است و لایق آنکه زندگی را قربانی آن کرد. این اصل اساسی زندگی من است و هر کس لحظه‌ای در این باره تردید کند هرگز مرا نشناخته‌است.» .

البته ما هم انتظارداریم اگر  این  افراد هنوز هم شرافت را بر زندگی تحمیلی ترجیح دهند ،  با مردم همسو شوند تا با نهادهای اطلاعاتی که این روزها اتاق فکر تشکیل داده اند تا چگونه جنبش خونین مردم و دستاورد زنان  مبارز را منحرف ووجه المصالحه بازیابی قدرت این یا آن وانهاده از قدرت نمایند.اینان باید بدانند که «تنها ماهی های مرده هستند که با مسیر آب حرکت میکنند.»

از دیگر مشاطه گران نظام چریک  پیر 81 ساله  بهزاد نبوی از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از بازوهای سرکوب رژیم در دهه شصت و عامل نظامیگری رژِم ارتجاعی جمهوری اسلامی است که در مصاحبه با روزنامه هم میهن دوم آبان ماه جاری پیرامون جنبش اعتراضی جوانان اظهارداشته «نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌های براندازانه می‌دهند، همسو شویم، ما شعار‌های آنان را قبول نداریم.  معترضان امروز، به حرف سیاسیون گوش نمی‌دهند. ما شعارهای آنان -سرنگونی جمهوری اسلامی – را قبول نداریم: ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است.

بی شک بهزاد نبوی با پیشینه سیاسی قبل و بعد انقلاب بدرستی محتوای شعارهای خیابانی را بدرستی درک کرده که اعتقاددارد این شعارها براندازی رژیم را مطالبه می کنند لذا تقلیل خواسته های مردم به اصلاحات درون رژیم « که بجای خود حتما جنبش ازآ« استفاده و استقبال هم خواهدکرد» ، عوام فریبی و انحراف بزرگی است زیرابرخلاف تحلیل بسیاری از وابستگان به حکومت، جنگ بر سر انتخاب سبک زندگی مختص طبقه‌ متوسط نیست بلکه آرمانی است که تمامی زحکتکشان و فرزندان آنها را به خود جلب می‌کند. تداوم خیزش  مهسائی  نشان می‌دهد که در حال حاضر  توجه به آزادی بیان و حقوق زن و حق انتخاب سبک زندگی و مخالفت با غلبه‌ اسلام و استبداد دینی بسیار مهم‌تر از جنگ با مدرنیته و غرب و دفاع از نقش فقه در زندگی اجتماعی است. باید بیادآوریم که در تمامی تظاهرات و اعتصابات اخیر مبارزان از هیچ شعار مذهبی استفاده نکرده که بمعنی مرزبندی جنبش با رژیم دیکتاتوری مذهبی و فاصله گذاری بین خود و رژیم است . ارتباطات آزاد و گسترده این نسل از طریق پیام‌رسان‌ها و فضای اینترنت سبب شده که انها درک بهتری از مفاهیمی  چون «حق» و «آزادی» و «دمکراس و حقوق زنان » داشته باشند.  این نسل نمی‌تواند به ارتجاع مذهبی و ایدئولوژیک از جمله در قالب قوانین تن بدهد. هرچند برخی تلاش می‌کنند این نسل را بدون «ارزش»‌های انسانی و «بی‌تفاوت» و «خودپسند» و «ولنگار» معرفی کنند اما این نسل با میل شدید به «مشارکت» در همه مسائلی که به سرنوشت آن مربوط می‌شود، به محیط زیست و کار خود احساس تعلق می کند و اتفاقا برای همین تعلق می جنگد نقطه قابل اتکای دیگران ارتباطات شبکه ای برون مرزی اسننسل با هم نسلان خوددر جهان پیرامون است و نیازی به اعزام نماینده و سفیر در کنگره ها و کنفرانس های آن چنانی ندارد و با سرود « برای…» با همه کسانی که برای همه جیز خود ارزش قائل هستند ارتباط مستقیم برقرارکرده است و دقیقا این نسل جدید کنکاش گر مدتهاست که مبانی قانون اساسی و پشتوانه فکری آن را به بازی گرفته زیرا به او در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه یادداده بودند «جنگ افروزی بد است، اما جهاد خوب است ، دروغ بد است،اما تقیه خوب است ،  دخالت در کار دیگران بد است، اما امر به معرف و نهی از منکر خوب است ، شکنجه بد است، اما حد شرعی و تعزیر خوب است ، فاحشگی و تن فروشی بد است، اما صیغه متعه مجاز استتا بی نهایت خوب است ، نگاه ابزاری به زن بد است، اما زنان کشتزار مردان  هستند، وهرگونه که میخواهند به کشتزار خود وارد شوند، زن و مرد برابرند،اما مرد بر زن برتری داشته و دوبرابرزن ارٍ می برد و شهادت دوزن برابر شهادت یک مرد است ، همه انسان ها برابرند،  اما برده با مرد آزاد برابر نیست ، تجاوز بد است،  اما تجاوز به زن شوهرداری که در جنگ با کفار غنیمت گرفته شده، مجاز است و بر همین اساس به زندانیان سیاسی تجاوز می کردند، غارت بد است، اما غنیمت مجاز است و به همین علت مدهعی مصادره اموال تظاهر کنندگان شده اند، مثله کردن بد است، اما قطع دست راست و پای چپ خوب است ، باج گرفتن بد است، اما خمس و جزیه خوب است ، در دین هیچ اکراهی نیست، ولی خروج از اسلام؛ سزایش مرگ است و صدها مبارز چپ به همین بهانه حکم ارتداد و اعدام گرفتند.

همین تناقصات حاکمیتی و استبداد نشات گرفته از مذهب و دین بود که نسل جدید را به جمع بندی جدیدی کشانیده و این تحولات نشان می‌دهند که جوانان مبارز راه رفته ای را که ازانقلاب  مشروطیت به بعد توسط پدران و مادران و اجدادشان درپیش گرفته و تا کنون به نتیجه دلخواه نیانجامیده با مسیری کاملا متفاوت در پیش گرفته اند تا  سرنوشتشان را تغییر دهند. به همین علت بهزاد نبوی ها و  همه مشاطه گران و پادوها و اشخاصی که روزگاری پیچ و مهره نظام سرکوب بوده اند بخوبی از تغییرات شکننده ساختاری نظام وحشت دارند زیرا می دانند که بخشی از مطالبات  مردم پاسخ دهی این اشخاص بابت عملکرد قبلی شان است و نگران پیامدهای آن هستند. اگر این  چریک پیر تاب و توان رفتن به خیابان را داشت  و اخباررا از بولتن های وزارت اطلاعات تغذیه نمی کرد  احتمالا می دید  جوانان در خیابان ها رژه می روند و بانگ می دهند که « بهش نگین اعتراض ، اسمش شده انقلاب » یعنی به هیچ چیز مگر انقلاب و فرو پاشی نظام ملایان رصایت نمی دهند حتی اگر سرکوب شوند؟!

گسترش و توسعه روزافزون اعتراضات و تهاجم مردم معترض به کلیه نمادهای حکومت همجون خامنه ای و خمینی واصل ولایت فقیه و کاربرد الفاظی که فقط شایسته رهبران جمهوری اسلامی است و مقاومت بی نظیر جوانان در پایداری جنبش باعص شده که  وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در بیانیه‌ای مشترک سی صفحه ای ، بدون ارائه مستندات، اعتراض‌های اخیر را به سازمان‌های اطلاعاتی خارجی مانند سی.‌آی.‌ای و موساد نسبت دادند و ادعاهایی درباره توییتر، اینستاگرام و همچنین اینترنت ماهواره‌ای استارلینک مطرح کردند که صحت نداردو خبرنگاران آزاده ای که درانتشار اخبارقتل سیمرغ ایران زمین ژینا« مهسا امینی» پیشقدم بودند را به جاسوسی متهم نمایند.

حزب توده ایران نیزاخیرا در پی تظاهرات ها  اظهارداشته «امروز نیز ما شاهد این واقعیت هستیم که به‌رغم اینکه مردم هوشیار ما در مبارزۀ خیابانی خود به‌روشنی شعار “نه شاه، نه رهبر، مرگ بر ستمگر” را می‌دهند امپریالیسم و ارتجاع با تمام توان تبلیغاتی‌شان تلاش می‌کنند جنبش مردمی به‌پاخاسته را در جهت منافع کارگزارشان همچون طرفداران رضا پهلوی و مجاهدین مهندسی کنند که از هم‌اکنون قمه به‌کمر برای همه نیروهای مترقی و آزادی‌خواه خصوصاً نیروهای چپ خط‌و‌نشان می‌کشند. تجربۀ دردناک انقلاب بهمن نشان داد که جایگزین کردن یک حکومت استبدادی و ضد مردمی با نوع دیگری از استبداد و دیکتاتوری نمی‌تواند خواست‌های اکثریت قاطع مردم ما برای تحقق آزادی، استقلال، و عدالت اجتماعی برآورده کند. نیروهایی همچون سلطنت‌طلبان که پروندۀ قطوری از سرکوب و خونریزی در میهن ما دارند و خود از عامل‌های اصلی رشد «اسلام سیاسی و روحانیت قشری»  برای مقابله با اندیشه‌های مترقی بوده‌اند یا نیرویی مانند سازمان مجاهدین که خود بر اساس نظریات ارتجاعی اسلامی- فرقه‌ای با پول کشورهایی همچون عربستان سعودی در مقام پاسدار منافع آن‌ها عمل می‌کند نمی‌توانند مدافع راستین حقوق مردم ما باشند. سازمانی که زنان عضوش ناچارند حجاب اسلامی را رعایت کنند و تنها سازمان اپوزیسیون در کشور است که پروندۀ قطوری از شکنجه و آزار و اذیت اعضای خود در سازمان عفو بین‌الملل و دیگر نهادهای حقوق بشری دارد نمی‌تواند مدافع راستین مبارزه قهرمانانه زنان میهن ما برای رهایی از زنجیرهای حجاب اجباری باشد. امروز بیش از هر زمان دیگری ما با همه نیروهای مترقی و آزادی‌خواه کشور از جبهه ملی و نهضت آزادی گرفته تا طیف رادیکال نیروهای ملی- مذهبی، جمهوری‌خواهان، و طیف نیروهای چپ مانند حزب چپ ایران (فدائیان خلق)، سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)، سازمان راه کارگر و نیروهای نمایندگان خلق‌های میهن ما از حزب دموکرات کردستان ایران تا فرقۀ دموکرات آذربایجان و همه نیروهای محلی و ملی مدافع الغای ستم ملی و پایبند به تمامیت ارضی ایران نیازمند همکاری عملی و واقع‌بینانه هستیم.برپایی یک «ستاد مبارزاتی‌ مشترک » نیازمند توافق بر سر حداقل‌ها است».  این که چراحزب توده بنا به مصلحت خود حتی این حداقل را ازنطر حزب اغلام نداشته متضمن آن است تا حزب بنا بسوابق خود  بستگی به شرایط بتواند با هر حداقلی همراه شود ؟! این که  خطاب حزب توده کسانی است که رسما بیان می کنند هیچ تشکیلاتی درایران ندارند و ظاهرا قرارست مردگان اعضای آن باشند نیز جای تامل دارد!

ظاهرا این آقایان باورشان شده که جنبش داخلی نیازمند رهبری و ائتلاف اعضای  سرای سالمندان است. و یا فراموش کرده اند برخی از اتهامات بالا که به سایر کروه ها نسبت داده اند  تا همین مدتی پیش شامل حال حزب توده و فدائیان اکثریت هم بوده است ؟! و یا همراه دیروزین این دوگروه یعنی« گروه کاغذی راه توده » در حال حاضر هم رسما به عنوان شعبه فارسی زبان دولت روسیه عمل می کند.  در همین رابطه جریان کاغذی راه توده یا شعبه روسوفیل توده ای های کماکان هوادارروسیه پوتینی که هنوز هم رژیم  جمهوری اسلامی را ضد امپریالیسم امریکاو از متحدان سوسیالیسم روسی وجینی می داند  نیز در سایت راه توده بیان داشته که:  « حوادث اخیر کاملا اشکار کرد که اعتراضات و بیان نارضایتی ها تا جایی که جنبه مدنی و مسالمت آمیز دارد و دارای خواسته های اصلاحی کمابیش مشخص است – مانند اعتراض های کارگران و معلمان و بازنشستگان یا اعتراض دانشجویان به تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها – جنبه مترقی دارد ولی به محض آنکه از این چارچوب خارج شود و شکل خشونت آمیز به خود بگیرد جنبه ویرانگرانه و ارتجاعی آن غلبه پیدا می کند. حوادث اخیر نشان داد که تبدیل کردن هر اعتراض با هدف های مشخص و مسالمت آمیز به خیالپردازی هایی نظیر اینکه اصلاحات ناممکن است یا کل حکومت دیگر این بار باید برود و … جز خالی کردن اعتراض از جنبه مترقی آن و تبدیل کردن آن به یک شورش ارتجاعی هیچ نتیجه ای ندارد. همه دستاوردهای اعتراض های اخیر هم در عرصه آزادی نسبی حجاب و فشار سنگین روی جریان های واپسگرای حکومتی مربوط به همان چند روز نخست و ادامه مسالمت آمیز آن است و اگرنه شورش کوکتل مولوتفی بعدی که از تلویزیون های سه قلوی لندن هدایت می شد هیچ ثمری به جای نگذاشت مگر بسته شدن اینترنت و محدود شدن آزادی رسانه ای و بلند شدن دوباره صدای خشونت طلبان حکومتی. این مهمترین درسی است که مردم و نیروهای سیاسی میهندوست از این اعتراض ها می توانند بگیرند. باید بتوان مرز میان اعتراض مترقی و شورش ارتجاعی را مشخص کرد. به همان اندازه که از اعتراض مترقی باید پشتیبانی کرد دربرابر شورش ارتجاعی باید ایستاد. در شرایط کنونی ایران هر اعتراضی که مدعی باشد هیچ خواست اصلاحی ندارد و می خواهد کل حکومت برود یعنی یک شورش بالقوه ارتجاعی و همدست جریان های تجاوز طلب خارجی و گرایش های ارتجاعی حکومتی داخلی است زیرا هم هیچ هدفی ندارد و هم استفاده از هر وسیله و ابزاری در آن مجاز است که معنایش در نهایت جنگ داخلی و ویرانی ایران است. این درسی برای حکومت هم هست که با بستن راه اعتراض مسالمت آمیز داخلی آن را به سمت شورشی ارتجاعی سوق می دهد که سرانجام همه چیز را با خود خواهد برد و از جمله ایران و خود حکومت را.».

آن چه در لابلای بیانیه ها و اعلامیه های خارج  نشینان و داخلی های هوادار اصلاح قانون اساسی  در باره اعتراضات جوانان  مشهوداست آن است که چرا جنبش آنان را در «جایگاه  رهبری » نمی نشاند و همه تلاش  وتقلاهای سیاسی آنها براین است که نکند خدای ناکره یکی دیگر رهبر شود ؟!  بدون شک تجربه انقلاب سال 1357 و رهبرتراشی قدرت های بزرگ در کنفرانس گوادلوپ هنوز در حافظه مردم باقی است که همین پدیده رهبرتراشی در افغانستلن با علم کردن« حامدکرزی»  در مقابل جبهه انقلاب  به رهبری احمدشاه مسعود و« احمدچلبی»   هردوکشوررا درآستانه فروپاشس قراردادهاند. پدیده رهبرتراشی یا رهبرسازی  برای مردم مبارز منطقه و بخصوص ایرانیان در سال 1357 درس آموزی های فراوان داشت. امریکا و انگلیس و فرانسه که تاریخا خاورمیانه را تیول خود می دانند همه تلاش خودرا در رابطه با جنبش اعتراضی اخیر بکاربرده اند تا بتوانند به نوعی رهبری آنرا بدست گیرند در حالی که خصوصیت این جنبش تا کنون آن بوده که  بدون یک شیکه هرمی عمودی سنتی،   در سطح افقی با صدها رهبر میدانی و بدون یک ساختار عمومی رهبری زیر یک شبکه تودرتوی پیچیده که مفهوم آن دقیقا از عصر ارتباطات برگرفته شده  شکل گرفت لذا تا کنون همه رهبرتراشان جز ارائه نمادین چند  مجسمه بی حال و بدون جان کاری از پیش نبرده اند.جنبش انقلابی مردم ایران این گزینه را که نظامیان « ترکیبی از ارتش و سپاه » چه با حضور خامنه ای و چه بدون حضوراو در صد انجام شبه کودتا و برقراری یک نوع حکومت دیکتاتوری بعثی شبیه صدام و حافظ اسد و مصر کنونی را هم در نطر دارد . در این حالت حتی ممکن است درآغاز با برقراری  نوعی آزادی های کنترل شده اجتماعی نظیر برچیدن غیررسمی حجاب و جمع کردن بساط ولایت فقیه حتی در قالب عروسک گماری شخصی مثل رئیسی هم همراه باشد. فرامش نکنیم که فشارکشورهای خارحی برای تغییررفتاررژیم برای انهاست به برای مردم ایران زیرا اهداف آنها با هدف مردم به مف خیابان آمده همسو نیست .آنان یک رژیم متجاسرولی گوش به فرمان را لازم دارند حالا اگر دیکتاتورهم باشد اشکالی ندارد ؟ مگر رژیم مصر و الجزایر دمکراسی است ؟ اتفاقا وجود رژیم جمهوری اسلامی در برنامه استراتژیک اسرائیل و امریکا از اوجب واجبات است بشرطی که کمی گوش بفرمان باشد.

چنبش انقلابی مردم ایران با نگرش به تجارب یکصد ساله اخیر و بخصوص تحولات دودهه گذشته بخوبی آگاه است که قدرت شبکه های رسانه ای آن چنان است که در غیاب هشیاری و اتحاد نیروهای مبارز ، توافق هریک از کشورهای سه گانه امریکا ، انگلیس و فرانسه  می تواند در کوتاه ترین زمان لازم بیکباره یکی از سربازان گمنام این قدرت ها مجددا در ماه دیده شود .فرمول لو رفته این کار چندان سخت نیست، طی جند هفته با مصاحبه های سراسری که  بیست و چهارساعته تکرار خواهند شد به عنوان قهرمان راه آزادی علم می شوند و ناگهان چندین جایزه بین المللی واحتمالا  برنده جایزه اسکار و نوبل  و اخذ مدرک پسا دکترای رهبری از دانشکده های معروف جهان با پوشش جل الاغ نظیر لباسی که در تاجیکستان برتن احمدی نژآد، روحانی و رئیسی  انداختند ، برایمان رهبرآزاده می تراشند تا لباسی را که به قامت آنها برازنده نیست بپوشند . اما نکته گرهی کار در حال حاضر ان است که به کف آمده های خیابان خوداستاد فتوشاپ و نرم افزار بوده و تفاوت اصل و کپی را بسادگی تشخیص می دهند.  بنابراین امید بستن به خارج نشینان مشکوک الهویه  و مدعیان اصلاحات در حالی که جوانان مبارز جان برکف مرتب شعار می دهند « جمهوری اسلمی ، نمی خوایم ، نمی خوایم »  و یا روسری های سیاه وسفید و رنگین خودرا بعنوان مظهربردگی و حقارت جنسی به آتش می کشند تا به همگان منجمله رهبر خودخوانده ای که تصور می کند با روسری رنگین  می تواند مولفه القلوب شود ، بفهمانند که حنبش کنونی قهرمان ساز نیست بلکه نهادساز بوده است . برای این  عقب مانده های ذهنی که کهنسالی مغز آنان را فرتوت کرده و یادشان نیست مردم در جنبش سال 1396 فریاد می زدند   « اصلاح  طلب ، اصول گرا ، دیگه تمومه ماجرا» نشان داد که جنلش سالیانی است  با این کرگدن های ذهنی خداحافظی کرده و این جنبش ضمن افشا و برملانمودن حاکمیت دیکتاتوری مذهبی همه هواداران و دلباخته گان قدیم و جدید ، خجول و پرروی این نطام را هم برای مردم مبارز ایران لخت و عریان نمود که نوشته های بالا در همین رابطه قابل تامل هستند.زیرا  با تعرض همگانی جوانان متولد ده هشتاد ونود به تجربه عملکرد جمهوری اسلامی که به چندین نسل منتقل شده بود امیدی را در دل ایرانیان زنده کرده که منبعد حاکمان فرتوت این حک.مت نتوانند بر ایدئولوژِ منخص 1400 ساله خود اتکا کنند و درصورت پیروزی جنبش نیز  تا سالیان سال «عقیده» مذهبی و ایدئولوژیک از عرصه سیاست و مدیریت کشور اعم از خُرد و کلان، دور خواهد ‌ماند.این درس تاریخ است که سرنوشت محتوم جمهوری اسلامی که از پسماندهای تاریخ و عمق افکار ضدبشری فردی مانند خمینی سر برآورد و در گرداب فکری فسیل‌های درمانده و فرتوتی مانند خامنه‌ای و رئیسی و شورای نگهبان و دیگز کرگدن های فسیل رشد کرده  بود ،مضمحل شود.

 

 

 

 

 

 

این جنبش با شعار مرکزی «زن، زندگی، آزادی» و« مرگ بردیکتاتور»  با حضور شیرزنان و ایران دختان ، جوانان و نوجوانان جسورنو  از جان گذشته بصورت شبکه ای غیرمتمرکز در خیابان های کشور  شکل گرفت و دوام وقوام یافته است . همدلی سراسری و پشتیبانی روزافزون تشکل‌های کارگری و دانشگاهی، آموزگاران و دانشجویان و دانش‌آموزان از این جنبش آن را تا کنون ماندگارساخته و امید بر آن است با همراهی فعال و فراگیر لایه‌های گوناگون مردم بخصوص کارگران مبارزو اعتصابی با این جنبش تحت لوای دو شعار کلیدی بالا  مردم را متحد  به میدان بیاورد و زمینه‌ساز زنجیره‌ای از تغییرات، حتی تغییرات ساختاری در آینده‌ای شاید نه چندان دور شود. بدون شک امواج خروشانی که قتل ژینای کرد با شعار« زن، زندگی، آزادی » به همراه آورده آن چنان سهمگین بوده که حتی بنظر می رسد  در نیروهای حامی حاکمیت نیز شکاف ایجاد  و زمینه‌ساز پیوستن بخش‌هایی از آنان به صفوف مردم شود.کما اینکه توان درونی این جنبش در عمل باعث  ایجاد همگرایی ملی و سراسری و کشاندن قومیت ها به دور پرجم ملی ایران شده که باید کوشش نمود این ظرفیت مرتب اضافه شود تا رژیم  قادر به سرکوب آن نگردد. البته که خود جوانان مبارزهم به خوبی آگاه هستند که باید تلاش نمایند چنان چشم انداری را با حرکات اعتراصی – اعتصابی در کل کشور پدید آورند  که امید به تغییرات ساختاری و برچیدن جمهوری اسلامی با طرح خواسته های مردمی نظیر  برقراری دمکراسی پارلمانی، آزادی‌های مدنی و فردی، عدم دخالت دین و روحانیت در عرصه‌ی عمومی، برقراری نظام سلامت و بهداشت عمومی و از بین بردن فقر و فلاکت گروه‌های محروم اجتماعی، بازگشت نظامیان به سربازخانه‌ها، رفع تبعیض‌های جنسی و قومی در جامعه ، لغو اعدام « حتی برای دشمنان مردم» ، چشم انداز جنبش را تدوین و مراحل گذار برای دستیابی به آن را با درایت و هم اندیشی جمعی به وجود آورند. در این میان طراحان اصلاح قانون اساسی و بازگشت به جمهوری اسلامی ولائی یا بدون ولائی به اصطلاح تلطیف شده  و عصر طلائی خمینی « بخوانید عصر خلائی »  باید بدانند که خیانت به آرمان مردم و شهدای این انقلاب بدون شک بدون پاسخ نخواهد ماند. زیرا هرگونه اصلاح قانون اساسی بدون ابطال مواد موجد ولایت فقیه ، شورای نگهبان ، خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت و تاکید بر حکومت غیر دینی – مذهبی به معنی فرصت دادن به رژیم ملایان جهت تجدید قوا و به مسلخ  بردن جنبش انقلابی مردم ایران خواهد بود. برای آشنائی جوانان با قانون اساسی چه آن نسخه ائی که در سال 1358 تصویب و اجرا شد و چه متن پیشنهادی دولت موقت که خودرا لیبرال تلقی می کرد در زیر  مواداساسی که باعث ویرانی حقوق شهروندی و تولد دیکتاتوری مذهبی و برقراری رژیم تئوکراتیک خمینی –  خامنه ای شد نقل شده که نشان می دهد اساسا نه فقط مرتجعین ملا بلکه مکلاهای مدهبی نیز برسر قانون اساسی مذهبی هماهنگ  بوده و حاضر به قبول دگراندیشان در جمهوری اسلامی نبوده و نیستند و دقیقا بهمین علت است که در جنبش انقلابی فعلی شاهد هیچ شعار مذهبی از طرف تظاهرکنندگان نیستیم و شعار « مرگ بر اصل ولایت فقیه » همان روزهای اول جای خودرا تثبیت نمود. مصلحین مذهبی که در قالب نهضت و اتحادیه و … خودرا نشان می دهند متوجه نیستند وقتی جوانان بانگ برداشته اند« زن ، زندگی ، آزادی » یعنی تو مدعی  تحصیلکرده مذهبی نمیتوانی دویا سه همسر داشته باشی و در لندن به خرج حکومت خوش گذرانی کنی و علیه آزادی قلم  بنویسی.

جنبش انقلابی مردم ایران صراحتا اعلام می دارد با هرگونه سانسور قلم و بیان به ویژه در حوزه اندیشه مخالف بوده و سانسورچیان عملی و فکری را مشتی مرتجع مذهبی می داند. خوشبختانه رشد و شعور نسل بپاخاسته که دسترسی تمام وکمال به اینترنت و منابع اطلاعاتی دارند باعث شده همه سازمان ها و گروه های مدعی مبارزه نوعی احتیاط با آنان را درپیش گیرند زیرا آنها به صراحت شعار می دهند ما صغیر نیستیم که  نیاز به «ولی » داشته باشیم ، چه ولی فقیه و چه ولی عهد .آنها رسما می گویند نمی خواهند هیچ «زاده»  ای حقوق برتری از بقیه داشته باشد، چه « آقازاده» و چه « شاه زاده» .  برای همین مضمون محوری شعارهای اولیه این روزها به شعارهای « اتحاد، مبارزه، پیروزی »، « دانشجو اعتراض ، کارگر اعتصاب» ، «نه تاج و نه عمامه، آخوند کارش تمامه» ، »نه شاه میخوایم نه رهبر، نه بد میخوایم نه بدتر، مرگ برستمگر  » ، « ایرانی بیداره ، از شاه و شیخ  بی زاره » تغییر پیداکرد

از دیگر مواردی که این روزها  به  فرمان اتاق فکر سپاه  پاسداران   از حلقوم سازشکاران عمدتا مذهبی و سلطنت طلب  شنیده می شود بحث جنگ داخلی و تجزیه کشور و سوریه ای شدن ایران است. در واقع با طرح این شعار و نشان دادن فیلم هائی  راجع به عراق و سوریه و لیبی و این آخری حمله صوری برنامه ریزی شده به شاهچراغ درشیراز در  رسانه های تصویری می خواهند مردم را از ادامه جنبش بازدارند در حالی که ما عملا در ایران در جریان جنگ داخلی حاکمیت بر علیه مردم و اقوام کرد و بلوچ قرارداریم  لذا دیگر حجتی باقی نمانده که مبارزان از آن وحشت نمایند.علاوه بر آن همه مستندات و شواهد حاکی از نزدیکی فکری – تشکیلاتی رژیم جمهوری اسلامی با جریانات طالبان – القاعده و داعش بوده و فیلم ها و مستندات جهانی مشارکت فعال سپاه قدس به رهبری سربازولایت قاسم سلیمانی- بزرگ قاچاقچی  اسلحه و مواد مخدر در منطقه –  در قتل عام های فرقه ای در عراق ، سوریه و یمن است و لذا اتفاقا و حتما برچیدن جمهوری اسلامی و بازوی نظامی آن -سپاه پاسداران-  از مهم ترین خواسته های تظاهرکنندگان به منزله پایان جنگ های فرقه ای منطقه ای خواهدبود زیرا بدون شک فروپاشی جمهوری اسلامی و نقش زنان درانقلاب ایران غلاوه بر تاثرات عظیم بر حکومت های اسلامگرا در کشورهایی چون ترکیه و اندونزی، عراق ، افغانستان عربستان ، امارات ، الجزایر وآغازی بر تضعیف تاریخی بنیادگرایی اسلامی در منطقه و همه جهان و مهار پیامدهای آن از جمله جنگ و درگیری و مهاجرت از کشورهای مسلمان‌نشین خواهدبود .

ما به این کسانی که نگران تجزیه ایران هستند توصییه می کنیم به گوش پزشک مراجعه کنند تا صدا و شعار مردم در تظاهرات های داخل و خارج را بدرستی بشنوند که کرارا گفته اند: «کردستان زاهدان چشم و چراغ ایران»، «از سنندج تا تهران، از برلین تا تهران، جانم فدای ایران» ، « عرب ، بلوچ ، کرد و ترک ، ما همه با هم هستیم ».

 

برگرفته از قانون اساسی مصوب  سال 1358:

اصل 4 – کلیه‏ قوانین‏ و مقررات‏ مدنی‏، جزائی‏، مالی‏، اقتصادی‏، اداری‏، فرهنگی‏، نظامی‏، سیاسی‏ و غیر اینها باید بر اساس‏ موازین‏ اسلامی‏ باشد. این‏ اصل‏ بر اطلاق‏ یا عموم‏ همه‏ اصول‏ قانون‏ اساسی‏ و قوانین‏ و مقررات‏ دیگر حاکم‏ است‏ و تشخیص‏ این‏ امر بر عهد‏ه فقهای شورای‏ نگهبان‏ است‏.
«نظر تفسیری شماره ۱۹۸۳ مورخ ۸ /۲ /۱۳۶۰ شورای نگهبان:-مستفاد از اصل ۴ قانون اساسی این است که بطور اطلاق کلیه قوانین و مقررات در تمام زمینه ها باید مطابق موازین اسلامی باشد و تشخیص این امر بعهده فقهای شورای نگهبان است، بنابراین قوانین و مقرراتی را که در مراجع قضایی اجرا می گردد و شورای عالی قضایی آنها را مخالف موازین اسلامی می داند، جهت بررسی و تشخیص مطابقت یا مخالفت با موازین اسلامی برای فقهاء شورای نگهبان ارسال دارید.»

اصل 5 -در زمان غیبت حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه » درجمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار آن میگردد.

اصل 8 -در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ دعوت‏ بخیر، امر بمعروف‏ و نهی‏ از منکر وظیفه‏‌ای است‏ همگانی‏ و متقابل‏ بر عهده‏ مردم‏ نسبت‏ به‏ یکدیگر، دولت‏ نسبت‏ به‏ مردم‏ و مردم‏ نسبت‏ به‏ دولت‏. شرایط و حدود و کیفیت‏ آنرا قانون‏ معین‏ میکند. «والمومنون‏ و‌المومنات‏ بعضهم‏ اولیاء بعض‏ یامرون‏ بالمعروف‏ و ینهون‏ عن‏‌المنکر

اصل یازدهم -بحکم‏ آیه‏ کریمه‏ «ان‏ هذه‏ امتکم‏ امه‏ واحده‏ و انا ربکم‏ فاعبدون‏» همه‏ مسلمانان‏ یک‏ امت‏‌اند و دولت‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ موظف‏ است‏ سیاست‏ کلی ‏‌خود را بر پایه‏ ائتلاف‏ و اتحاد ملل‌‌ اسلامی‏ قرار دهد و کوشش‏ پی گیر بعمل‏ آورد تا وحدت‏‌ سیاسی‏، اقتصادی‏ و فرهنگی‏ جهان‏ اسلام‏ را تحقق‏ بخشد.

اصل 12-دین‏ رسمی‏ ایران‏، اسلام‏ و مذهب‏ جعفری‏ اثنی‏ عشری‏ است‏ و این‏ اصل ‏‌الی ‏‌الابد غیرقابل‏ تغییر است‏ و مذاهب‏ دیگر اسلامی‏ اعم‏ از حنفی‏، شافعی‏، مالکی‏، حنبلی‏ و زیدی‏ دارای‏ احترام‏ کامل‏ میباشند و پیروان‏ این‏ مذاهب‏ در انجام‏ مراسم‏ مذهبی‏، طبق‏ فقه‏ خودشان‏ آزادند و در تعلیم‏ و تربیت‏ دینی‏ و احوال‏ شخصیه‏ (ازدواج‏، طلاق‏، ارث‏ و وصیت‏) و دعاوی‏ مربوط به‏ آن‏ در دادگاه‌ ها رسمیت‏ دارند و در هر منطقه‏‌ای که‏ پیروان‏ هر یک‏ از این‏ مذاهب‏ اکثریت‏ داشته‏ باشند، مقررات‏ محلی‏ در حدود اختیارات‏ شوراها بر طبق‏ آن‏ مذهب‏ خواهد بود، با حفظ حقوق‏ پیروان‏ سایر مذاهب‏.

اصل 13 -ایرانیان‏ زرتشتی‏، کلیمی‏ و مسیحی‏ تنها اقلیتهای‏ دینی‏ شناخته‏ میشوند که‏ در حدود قانون‏ در انجام‏ مراسم‏ دینی‏ خود آزادند و در احوال‏ شخصیه‏ و تعلیمات‏ دینی‏ بر طبق‏ آئین‏ خود عمل‏ میکنند.

اصل 18 -پرچم‏ رسمی‏ ایران‏ به‏ رنگهای‏ سبز و سفید و سرخ‏ با علامت‏ مخصوص‏ جمهوری‏ اسلامی‏ و شعار «الله‏ اکبر» است‏.

اصل 19 -نشریات‏ و مطبوعات‏ در بیان‏ مطالب‏ آزادند مگر آنکه‏ مخل‏ به‏ مبانی‏ اسلام‏ یا حقوق‏ عمومی‏ باشد. تفصیل‏ آنرا قانون‏ معین‏ میکند.

اصل 91 -بمنظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی بنام شورای نگهبان با ترکیب زیر تشکیل میشود:
۱- شش نفر از فقهای عادل وآگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز، انتخاب این عده با مقام رهبری است .
۲ ـ شش‏ نفر حقوقدان‏، در رشته‌های‏ مختلف‏ حقوقی‏، از میان‏ حقوقدانان‏ مسلمانیکه‏ بوسیله‏ شورای‏ عالی‏ قضائی‏ به مجلس‏ شورای‏ ملی معرفی‏ میشوند و با رأی‏ مجلس‏ انتخاب‏ میگردند.

اصل 93 – مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ بدون‏ وجود شورای‏ نگهبان‏ اعتبار قانونی‏ ندارد مگر در مورد تصویب‏ اعتبارنامه‏ نمایندگان‏ و انتخاب‏ شش‏ نفر حقوقدان‏ اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏.

اصل 96- تشخیص‏ عدم‏ مغایرت‏ مصوبات‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ با احکام‏ اسلام‏ با اکثریت‏ فقهای‏ شورای‏ نگهبان‏ و تشخیص‏ عدم‏ تعارض‏ آنها با قانون‏ اساسی‏ بر عهده‏ اکثریت‏ همه‏ اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ است‏.

شده

اصل 107-پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «قدس سره الشریف » که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور دراصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت می کنند هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب میکنند و در غیر اینصورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیت های ناشی از آن را برعهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.

اصل 108- قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آئیننامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهائی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هرگونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان و صلاحیت خود آنان است.

اصل 109 – وظایف و اختیارات رهبر:- تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام – نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام  فرمان همه پرسی. فرماندهی کل نیروهای مسلح- اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.-  نصب و عزل و قبول استعفاء -فقهای شورای نگهبان. ،عالیترین مقام قوه قضائی،  رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسامی ایرا،  رئیس ستاد مشتر،  فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلام،  فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظام،  حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه.حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام. امضاء حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم – صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون می آید، باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان و در دوره اول به تایید رهبری برسد. عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوانعالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد و نهم. عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه .
رهبر می تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند.

اصل 115 -رئیس‏ جمهور باید از میان‏ رجال‏ مذهبی‏ و سیاسی‏ که‏ واجد شرایط زیر باشند انتخاب‏ گردد:ایرانی‏‌الاصل‏، تابع ایران‏، مدیر و مدبر، دارای‏ حسن‏ سابقه‏ و امانت‏ و تقوی‏، مومن‏ و معتقد به‏ مبانی‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ و مذهب‏ رسمی‏ کشور.

 

 

برگرفته از  پیش نویس قانون اساسی پیشنهادی دولت موقت بازرگان که تصویب نگردید:

اصل ۱ – نوع حكومت ايران «جمهوري اسلامي » است كه ملت ايران در پي انقلاب اسلامي پيروزمندش در همه‌پرسي دهم و يازدهم فروردين سال يكهزاروسيصد وپنجاه و هشت هجري شمسي با اكثريت ۹۸/۲%  به آن رأي مثبت داده است.

اصل ۲– نظام جمهوري اسلامي نظامي است توحيدي بر پايه فرهنگ اصيل و پويا وانقلابي. اسلام، با تكيه بر ارزش و كرامت انسان، مسئوليت او درباره خويش نقش بنيادي تقوا، در رشد او،‌نفي هر گونه تبعيض و سلطه جوئي فرهنگي، سياسي و اقتصادي و ضرورت استفاده از دستاوردهاي سودمند علوم و فرهنگ بشري در جهت التزام كامل به همه تعاليم الهي اسلام.

اصل ۳- آراء‌عمومي مبناي حكومت است و بر طبق دستور قرآن كه :«ومشاور هم في‌الامر» و« امرهم شوري بينهم» امور كشور بايد از طريق شورا‌هاي منتخب مردم در حدود صلاحيت آنان و به ترتيبي ناشي از آن مشخص مي‌شود حل و فصل گردد.

اصل ۴- جمهوري اسلامي ايران دراستقرار جامعه توحيدي، معنويت و اخلاق اسلامي را مبناي روايط سياسي، اجتماعي واقتصادي قرار مي دهد.

اصل ۱۳ – دين رسمي ايران اسلام و مذهب جعفري است كه مذهب اكثريت مسلمانان ايران ا ست و مذاهب ديگر اسلامي، اعم از زيدي، حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي معتبر ومحترم است و در مناطقي كه مسلمانان پيرو اين مذاهب اكثريت دارند مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها بر طبق اين مذاهب خواهند بود. ولي در احوال شخصيه ودر تعليم وتربيت ديني هر مسلمان در هر نقطه از ايران بر طبق مذهب اسلامي خود عمل مي‌كند.

اصل ۲۰ – پرچم رسمي ايران به رنگهاي سبز وسفيد و سرخ با علامت مخصوص جمهوري اسلامي است.

اصل 24- مطبوعات در نشر مطالب و بيان عقايد آزادند، مگر در نشر مطالب مخالف عفت عمومي يا توهين به شعائر ديني. اتهام و افترا وتعرض به شرف و حيثيت و آبروي اشخاص يا نشر اكاذيب، جرائم مطبوعاتي و كيفيت مجازات و رسیدگي به آنها را قانون معين مي‌كند.

اصل ۶۶ – مجلس شوراي ملی نمي‌تواند قوانيني وضع كند كه با اصول مسلم اسلام و قانون اساسي مغايرت داشته باشد. تشخيص اين امر طبق اصل ۱۴۴ بعهده شوراي نگهبان قانون اساسي است.

اصل ۷۶- رئيس جمهوري بايد مسلمان و ايراني‌الاصل و تابع ايران باشد.

اصل ۸۴ – رئيس جمهور حق دارد در مهلت توشيح، مصوبات مجلس شوراي ملي را كه بر خلاف قانون اساسي يااصول مسلم و احكام شرعي مي‌بيند،‌با ذكر دلايل خود، براي اصلاح و بررسي مجدد آن به مجلس بازگرداند، در اينصورت قانوني كه پس از شور دوباره به تصويب مجلس شوراي ملي مي‌رسد، بايد ظرف مهلت مقرر به توشيح برسد و هرگاه رياست جمهوري آن را باز هم متعارض با قانون اساسي يا اصول مسلم و احكام شرعي بداند، مراتب را به شوراي نگهبان اعلام مي‌ كند.

اصل ۱۴۲ – بمظور پاسداري، از قانون اساسي از نظر انطباق قوانين عادي با آن، شوراي نگهبان قانون اساسي با تركيب زير تشكيل مي‌شود:

۱- پنج نفر از ميان مجتهدان در مسائل شرعي كه آگاه به مقتضات زمان هم باشند مجلس شوراي ملي اين پنج نفر را از فهرست اسامي پيشنهادي مراجع معروف تقليد انتخاب مي‌كند.

۲-  شش نفراز صاحبنظران درمسائل حقوقي، سه نفراز اساتيد دانشكده‌هاي حقوق كشور و سه نفراز قضات ديوان عالي كشور كه بوسيله مجلس شوراي ملي از دو گروه مزبور اننتخاب مي‌شوند.

اصل ۱۴۳ – اين اشخاص براي مدت ده سال انتخاب مي‌شوند ولي در نخستين دوره، پس از پنج سال از هر گروه دو نفر بقيد قرعه تغيير می یابند وانتخاب مجدد اعضاء‌ممكن نيست رياست شورا به انتخاب اعضاي آن است.

اصل ۱۴۴- شوراي نگهبان به درخواست يكي از مراجع معروف تقليد، یا رئيس جمهور يا رئيس ديوانعالي كشور يا دادستان كل كشور، صلاحيت رسيدگي به قوانين را پيدا مي‌كند، مشروط بر اينكه از تاریخ توشیح قانون بيش از يكماه نگذشته باشد.

 

 

 

اگر مهم ترین شعار سیاسی تظاهرات های اخیررا   شعار«مرگ بر دیکتاتور» بدانیم باید یادرآورشویم که اتفاقا همین شعار مشهورترین شعار انقلاب علیه نظام سلطنتی نیز  بود. این شعار به‌منظور هدف قرار دادن کل نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم در دوران حکومت  محمدرضا پهلوی، با مفهوم درهم شکستن شاخ  «دیکتاتور» تدوین  و استفاده شد . رژیم ارتجاعی تئوکراتیک جمهوری اسلامی  که ثمره انقلاب ایران علیه شاه را تصاحب کرده بود غافل بود که  نسلی  در دوران انقلاب پرورش یافته اند که با خیابان و دیوارو پشت بام پیوند دیرینه دارد و روزی  به خیابان ها خواهند آمد تا مجددا به  شعار «مرگ بر دیکتاتور» جامه عمل بپوشانند و نگران ریزش اصلاح طلبان و موعظه کنندگان تجریه و سکوت نیستند. این نسل بجای «کتاب مادر » ماکسیم گورکی خواننده «کتاب گوسفند نباشید»  و بخوبی آگاه است که حمایت و پشتیبانی هر یک  از کشورهای خارجی بر اساس منافع خودشان در راستای بهره برداری از جنبش انقلابی است مگرآن که مردمان و زحمتکشان کشورهای خارجی دولت های آنها را به حمایت جدی از مبارزه مردم ایران سوق دهد. نسل مبارز ایران اعتقاددارد نتیجه مبارزات مردم ایران کف خیابانهای کشور تعیین می شود نه مذاکرات و لابیگری عده ای خاص که خودخوانده خودرا رهبر، نماینده و لابیگر می دانند بهمین علت توصییه دارد همراهان انقلاب از خواسته های کف خیابان حمایت کنند و نگران رهبری و برنامه آنی جننش نباشند که هر آبستنی به وقت خود یا طبیعی و یا با سزارین نوزاد خودرا بدنیا خواهد اورد . این نسل گریزان از خشونت و تا بن دندان عمیقا به صلح و همزیستی مسالمت آمیز اعتقاددارد اما در دفاع مشروط از خود و مردم در لحظه موعود  درنگ نخواهدکرد زیرا دفاع مشروع یا دفاع قانونی حقی است که بر مبنای حقوق کیفری بین الملل برای اشخاص در مورد دفاع از خود یا افراد دیگر«در صورت نیاز به کمک » در هنگام حمله افراد دیگر قائل شده است. دفاع مشروع در جائی پدید می‌آید که به‌جز ارتکاب  جرم هیچ راه دیگری برای دفع خطر ممکن نباشد. در این صورت مدافع نه تعقیب و مجازات می‌شود و نه ضامن خساراتی است که به بار می‌آورد.اصل دفاع مشروط  در تمامی نظام‌های حقوقی دنیا پذیرفته شده و حتی بم موجب قوانین فعلی ایران هم جایز است . زنان مبارز جان برکف ایرانی همچون الگوی زنان مبارز جهان روزالوکزامبورگ اعتقاددارند« اگر یک شهروند آزاد توسط دیگری در یک حصار و اتاق در بسته توقیف شود ، آنگاه هرکسی اعتراف خواهد کرد که این عمل را بايد عملی متجاوزانه و خشونت بار محسوب کرد اما اگر دقیقا همین عمل در کتابی به نام قانون جزا مکتوب شده باشد و آن اتاق هم سلول زندان پادشاهی پروس{ بخوانید جمهوری اسلامی } باشد ، این عمل فورا به یک عمل صلح آمیز قانونی مبدل می گردد . به طور خلاصه باید گفت آنچه تحت عنوان مشروعیت قانونی توصیف می گردد چیزی جز خشونت طبقه حاکم که به لباس قانون در آمده باشد نیست . در واقع مشروعیت بورژوازی { و پارلمانتاریسم به عنوان مظهر آن } در حقیقت بیان اجتماعی مفروض خشونت بورژوازی است که از شالوده اقتصادی نشات می گیرد » . همان طوری که در بیانیه های قبلی تاکید کرده ایم جامعه ایران آبستن حوادثی است که سرانجام آن اتقلاب و فروپاشی نظام جههوری اسلامی بعنوان مانع اصلی تداوم هستی جامعه است .کنشگران این مبارزه تا کنون موفق به جا انداختن شعارهای واحد سراسری شده و ویژگی فعلی آن اینست که  حتی سرکوب نقطه پایانی آن نیست بلکه سرکوب موحب روی آوری سایر بخش ها و نوید دورانی است که دیگر آغازنداردزیرا جز با تغییر وضعیت موچود پایان نخواهدگرفت .

زنده باد رزم خونین مردم ایران

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی

برقرارباد جمهوری دمکراتیک ایران

جنبش انقلابی مردم ایران

پنجشنبه – پنج آبان ماه 1401

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.